شما اینجا هستید: خانه » شناخت اوتیسم (برگ 2)

بایگانی دسته بندی ها : شناخت اوتیسم

اشتراک به خبردهی

من چگونه ام ( توصیف دنیای زیبای رضا به قلم خودش ) قسمت دوم

image-ed653a52debfe4d4c636c284a095073bc9bcb8c5cd4a62e2135eb480be897d69-V

۱۱-مشکل خواب

به سختی شب ها خوابم می بره و زیاد وسط خوابم بلند می شم و استرس زیادی هم توی به موقع بیدار شدن دارم.

۱۲-علاقه مندی به نظم و هارمونی

خیلی به نظم روشن و خاموش شدن چراغ های چشمک و روشن و خاموش شدن لامپ هایی که با گاز نئون کار می کنند علاقه مندم و به آن ها خیره می شوم و الگوی آن ها را مشاهده می کنم و از آن ها لذت می برم و اگر چیزی خلاف قاعده رخ دهد، عصبی می شوم مثلا اگر تیرهای چراغ برق در خیابانی بعضی شان روشن باشند اما بدون نظم، برخی از آن ها خاموش باشد، این وضعیت برایم ناخوشایند است.

۱۳-داشتن وسواس در مورد اشیا و نظم عبارات و الفاظ

زیاد اتفاق می افتد که ناگهان نام یکی از اشیای متعلق به خودم در ذهنم می آید که در آن زمان اصلا سروکار و نیازی بدان ندارم ولی همان لحظه آن را چک می کنم. اگر در خیابان اسم خیابانی را خوب نتوانم بخوانم یعنی خوب نتوانم ببینم چه نوشته است، حتی اگر کاری با آن خیابان یا کوچه برای رسیدن به مقصدم نداشته باشم، به آن خیابان می آیم تا حتما نام آن خیابان را ببینم و بعد دوباره از آن جا بر می گردم. وقتی دیگران حرف می زنند، عبارات آن ها را بخش بندی می کنم و هجاهای آن ها را می شمرم و سپس با دندان هایم با مدل های مختلف این بخش بندی را انجام می دهم. مثلا اگر "انجام می دهم" 5 بخشی باشد، یک بار با ضربه زدن در دهانم با یکی از دندان هایم می گویم انجام و سپس با این کار می گویم می دهم و بار دیگر می گویم ان و سپس بدین صورت می گویم جام می دهم و…! به ریتم های منظم موسیقی خیلی علاقه دارم و به همین خاطر است که همیشه ترجیح میدهم موسیقی را بی کلام گوش نمایم و بیشتر موسیقی های الکتریک و ترنس که ریتمی دقیق و بسیار منظم و هوشمندانه ای دارند، گوش بدهم.

۱۴-دقت و تمرکز پایین درباره ی امور مهم و کلی تر و دقت و تمرکز بالا در امور جزئی و پیش پاافتاده

اکنون پس از ۶ ماه است که تازه متوجه شده ام که طبقه ی ساختمان مسکونی مان ۳ واحدی است چرا که پیش از آن، دو واحدی می پنداشتمش +فراموشی ام درباره ی کارهایی که به بنده محول می گردد. حفره های کانال کولر و تعداد کاشی های اتاق و تعداد اضلاعشان و تعداد سیلاب های عبارات افراد و هم چنین زمان دقیق قرارها و ملاقات ها و کارهای گذشته ام را خوب به خاطر می سپارم.

۱۵-راحت نبودن در صحبت فی البداهه

همیشه وقتی قرار باشد که از قبل در جایی صحبت کنم، حتما باید از قبل بر روی کاغذ بنویسم که باید چه چیزهایی بگویم و چگونه بگویم و با چه ترتیبی می گویم و هر وقت که این کار را نکرده ام، نتوانستم از مواضع و خواسته هایمم دفاع کنم یا خوب حرف هایم را بزنم. دفعه ی اولی که نزد دکتر م رفتم، قبلش صحبت هایی که می خواستم بکنم، بر روی کاغذ نوشتم و تمرین کردم ولی برای دفعه ی دوم چون این کار را نکردم، تقریبا جلوی دکتر، لال شدم.

۱۶-دلمشغولی، علاقه و دغدغه ی بسیار شدید فکری

از بچگی به شدت دغدغه های دانش منطق را داشتم و بدان فکر می کردم و الان هم این گونه است و اگر یک گوشه ای بنشینم، محال است که به منطق فکر نکنم و حتی در پیاده روی و تاکسی و حتی هنگام صرف ناهار به دانش منطق و مسائلش فکر می کنم. از بچگی سوال منطقی ام این بود چرا مثلا اگر از ما پرسیده شود کار بد خوب است یا کار خوب، این را بدون تامل و فکر و به شکل بدیهی می فهمیم و از کجا می دانیم که هر چیزی خودش است ولی همین که از ما بپرسند آب در ۱۰۰ درجه به جوش می آید یا نه و یا اینکه آیا صداقت خوب است یا نه، درنگ و تامل می کنیم. اکنون هم تا در زندگی و برخورد با آدمیان می بینم کسی، جمله پرسشی مطرح کرده است، به این فکر می کنم که چه نوع پرسشی کرده است و منطقا جایگاه پرسش او چگونه است و درباره ی مسائل منطق پرسش و پاسخ فکر می کنم.  همین چند روز پیش دچار این سوال شدم که با چه روش و الگوریتم مکانیکی می توان در یک استنتاج حاوی مقدمات محذوف، آن مقدمات مخفی را به دست آورد. از شب دچار این پرسش بودم. فردا صبحش که بیدار شدم قرار بود لپ تاپ مادرم را ببرم برای تعمیر اما بی آن که وقت صبحانه صبحانه بخورم، تا ظهر مشغول حل این سوال بر روی کاغذ بودم و تایم بردن لپ تاپ مادر افتاد برای بعد از ظهر. وقتی هم که لپ تاپ مادر را بردم و به خانه برگشتم بی آن که لباس هایم را عوض کنم، شامم را سریع تا نصفه خوردم و مجددا پای کاغذ نشستم با همان لباس های بیرون و تا ساعت ۰:۳۴ شب توانستم جوابش را پیدا کنم که دچار نوعی خلسه شدم.

۱۷-بررسی تحت اللفظی و تحلیل منطقی عبارات به جای برخورد روان شناسانه با آن ها و گیج شدن در این باره

دید من این گونه است:

دومین روز سال تحصیلی ام در مدرسه ی تلاش در مقطع دوم راهنمایی مرا با تجربه ای حزن آور مواجه ساخت. درس دینی داشتیم. لحظه ای برگشتم و به هم کلاسی پشت سرم نکته ای آن هم از نوع درسی در رابطه با تمرین های درس پرسیدم. سپس معلم بعد از پرسیدن اسمم در لیستش کنار اسمم منفی ای گذاشت و بلافاصله دبیر دینی مستقیما در چشمانم به حالت عجیب و غریب و به شکل انتقام جویانه ای به مدت نزدیک به یک دقیقه و بدون حرکتی دیگر نگاه نمود. زنگ استراحت زندان آن آموزگار هم که در گوشهای دانش آموزان طنین انداز شد ولی دوباره زندانبان مرا بازخواست نمود و این دفعه گفت که چرا به من که بزرگترت هستم مستقیما در چشمانم نگاه کردی و این یعنی گستاخی و بی احترامی به بزرگتر. من به او پاسخ دادم که اتفاقا وقتی که شما به چهره ی من نگاه میکنید و منظوری هم دارید و چیزی هم قبلش به من میگویید؛ اگر در این شرایط به شما نگاه نکنم، ممکن است که عملم به منزله ی بی اعتنایی به خواسته و گفته ها و رفتارهای شما تلقی گردد و به واقع همان کار هم میتوانست از منظر شما بی احترامی به حساب آیدخب من در آن حالت چه باید میکردم؟ پاسخ داد که باید یک جوری با رفتارت نشان دهی که قصد بی احترامی به بزرگتر نداری!! مجددا پرسیدم خب چه جوری؟ گفت که خودت باید اینو یک جوری ثابت کنی!!!!! بی منطقی آخر تا چه حد!؟ وقتی که میپرسم که این *یک جوری* به چه معناست؛ با "سفسطه ی دور و مصادره به مطلوبمیخواهد از پرسش من فرار کند و میگوید یک جوری همان یک جوری است!! به جای آنکه بگوید یک جوری چه جوری میباشد!! و بی منطقی دیگر وی استفاده از *مغلطه ی استفاده از واژگان مبهم* بود. دانشمندان علومی چون منطق و فیزیک و پزشکی و جامعه شناسی و… حتی استفاده از واژگانی واضح تر از لغت "یک جوری" چون چاقی و پیشرفت جامعه و همانندهای آنها را منع کرده و آن را به خصوص در مقام تعریف کاری بی معنا و اشتباه میدانند و میگویند که مثلا به جای چاقی باید وزن عددی افراد را به کیلوگرم بیان نمود و به جای گفتن پیشرفته بودن جامعه ای، باید شاخص های کمی چون میزان مدارس و مقدار سالیانه ی استفاده از بتن و… را بیان نمود. اما دبیر دینی میگوید یک جوری! نمیگوید با چه زاویه ای و به کدام نقاط از میدان دیدم نگاه کنم و هر چند ثانیه و از کدام نقطه به کدام نقطه ی دیدم تغییر مسیر دهم تا ایشان ناراحت نگردند!

در سوالات بله-خیری اگر قرار باشد که عبارت "بله"، تایید محتوای شکل خبری پرسشی که کرده ایم باشد و نیز عبارت "خیر"، تکذیب محتوای شکل خبری پرسشی که کرده ایم باشد، یعنی اگر از شما سوال شود که "مشق هایت را نوشته ای؟" و بله تایید این باشد که "مشق هایت را نوشته ای." و خیر تایید این باشد که "مشق هایت را ننوشته ای."، آنگاه بایستی درصورت مواجهه با سوال "مشق هایت را ننوشته ای؟" در صورتی که واقعا ننوشته باشید، بله بگویید و درصورتی هم که نوشته باشید، خیر بگویید چرا که در مواجهه با سوال "مشق هایت را ننوشته ای؟"، بله تایید این است که "مشق هایت را ننوشته ای." و نه انکار این است که "مشق هایت را ننوشته ای." حال آن که عملا کسی که مشق اش را ننوشته باشد، در جواب به سوال "مشق هایت را ننوشته ای؟" به جای آری، می گوید "نه، نوشته ام"! اشکال دیگر به سیستم عرفی نظام پرسش و پاسخ آری خیری این است که هر چند که می تواند واژگان کوتاه آری و خیر را در جواب به شکل مثبت سوال مطرح نماید و نیز می تواند به غلط در تایید شکل خبری فرم منفی سوالی که شده بیاورد، اصلا نمی تواند آری را چه در تایید و چه در انکار شکل خبری فرم منفی سوالی که شده است، آورد. مثلا اگر از شما سوال شود که "مشق هایت را ننوشته ای؟"، همان طور که به غلط می توان در تایید این که مشق تان را ننوشته اید، نه بگویید، اصلا نمی توانید در انکار این که مشق تان را ننوشته اید، آری بگویید(ولو به اشتباه زبانی مصطلح) و معمولا کسی که مشق هایش را واقعا نوشته باشد و از وی سوال شود که "مشق هایت را ننوشته ای؟"، جواب می دهد که "چرا" یا "نوشته ام." یا "چرا؛ نوشته ام." و خبری از آری یا خیر در پاسخ نیست و نیز واژه ی "چرا" هم که اصلا یک عبارت پرسشی است، به غلط برای اظهار یک عبارت خبری یا تایید شکل خبری پرسش مطرح شده، آورده می شود.

 

این جانب در همان کودکی ام، به خاطر این که همین طوری که این جا نوشته ام، درباره ی سیستم پرسش آری/خیر فکر می کردم، دچار مشکلی شدم که آن بدین قرار است:

به یاد دارم در کودکی که در لندن بودم، در مدرسه آنجا خطا و شیطنتی کرده بودم و به این سبب یکی از مسئولین آنجا مرا مدتی کنار دفترش نگه داشت و از من پرسید:

 “Isn’t it false?“ (آیا این اشتباه نیست؟)

منطقم به من می گفت که اگر بگویم "آره"، چون در جواب "آیا این اشتباه نیست؟" این را آورده ام ، مثل آن است که بگویم "آری ، این اشتباه نیستو این عبارت برابر است با "این اشتباه نیست" و چنین پاسخی همان است که بگوییم "این درست است". من در اینجا اصلا نخواسته ام بی اخلاقی کنم فقط خواستم همان مفهوم اخلاقی را که من و آن زن مسئول درباره اش اتفاق نظر داشتیم، به جای عرف عام از طریق منطق بیان نمایم. اما بنده بر مبنای منطق خواستم پاسخ بگویم تا عرفی که او هم راضی شود و مرا رها کند و به همین دلیل به او جواب دادم:

“No”

و نیز میتوانستم بگویم:

 “NO, it isn’t false”"نه، این اشتباه نیست"

اما بر خلاف ذهن عرف زده ی این خانم که پاسخ منفی به این سؤالش را به معنای تایید اشتباه بنده و پیش جوابی و بی ادبی به خودش می دانست ، منطق بنده ، *نه در کنار یا در جواب به جمله پرسشی با نیسترا به معنای *استو *آری در کنار یا در جواب به جمله پرسشی با نیست*را به معنی *نیستمی دانست. به بیانی ملموس تر طبق منطق خویش، اینکه به سؤالش جواب "نهبدهم یا بگویم، این چنین نیست که بگویم *این درست است، بلکه آن است که بگویم "چنین نیست که این اشتباه نیست" یعنی *این اشتباه است* و در تصدیق عقیده آن فرد بود. همین منطق به تنبیه شدن و سرزنش شدن بیشتر این جانب انجامید.

همین گونه برخورد را درباره ی زمان دارم. اگر کسی به من بگوید ساعت حدود ۹ است، گیج و عصبی و تا حدی مضطرب می شوم. چرا که ۸:۳۱ تا ۸:۵۹ همگی مصادیق حدود ۹ است. خودم هم همیشه این وسواس را دارم که اگر کسی از من ساعت پرسید، نگویم که ساعت مثلا ۱۰:۱۱ دقیقه است بلکه بگویم زمان به ساعت مچی ام یا موبایلم یا ساعت دیواری این مکان ۱۰:۱۱ است. هیچ وقت نمی توانم در صورت مواجهه با عبارت "چیه؟/چیه!" با اطمینان تشخیص دهم که این عبارت پرسشی بوده یا برای تمسخر گفته شده و همیشه در این مواجهه از مخاطبم منظورش را سوال می کنم.

 

من چگونه ام؟ ( توصیف دنیای زیبای رضا به قلم خودش ) قسمت اول

image-72b2c77495ab4a93e093361399733f4a9f4d5812140268e1e0d8b270c0cf4cfc-V

قضاوت صحیح و منصفانه درباره ام داشته باشید

۱-توی رفتارهای حرکتی و مهارتهای عملیم مشکل دارم

هر وقت که راه میرم، یه پام انگاری شل میزنه و دست خودمم نیست و اگه خ خ خ فکر کنم به راه رفتنم میتونم درست راه برم و این باعث میشه ک بعضا ازم بپرسن ک پادرد داری؟ ک خ برام ناراحت کننده است و بعضا مسخرم میکنن. همین داشتن بعضی حرکات بدنی عجیب باعث شده که هر وقت سر کلاس درسی رو کنفرانس میدم، بعدا بعضی از بچه ها بیان کلی از حرکات و موقعیت ایستادنم رو مسخره کنن… هیچ وقت هیچ وقت نتونستم فوتبال بازی کنم و معمولا میشینم تماشا میکنم اگه دوستام فوتبال بازی کنن و قبلنا حتی فوتبالمو دست می انداختن و برام پیچیده است اینکار یا کلا تو هر عمل غیرفکری دستی. مثلا توی کمک به کارای دستی یا فنی به بابام از بچگی کم توان بوده ام و یک بار یادمه توی کادو کردن هدیه ای بابا ازم کمکی خواست که چسب رو به بابا خوب ندادم و بابا گفت یه ذره عرضه می خاد و هیچ وقت نشد یه کار ازت بخام و درست انجام بدی.

بیشتر بخوانید »

۳ تیپ مختلف فکری در طیف اوتیسم

 

4847b980b2632bca71150efd599e8845
تمپل گراندین افراد اوتیستیک را از نظر فکری به ۳ نوع تقسیم می‌کند .
ا- Visual thinker کسانی که تصویری فکر می کنند . تمپل گراندین خود را جزء این دسته می داند و می گوید من در قالب تصا ویر فکر می کنم و ریاضیاتم واقعا" بد است . این افراد وقتی کلمه‌ای می شنوند تصویر آن کلمه در ذهنشان حاضر می شود . و با کنار هم گذاشتن آن تصا ویر معنی و مفهوم جملات را متوجه می‌شوند . تمپل گراندین برای توضیح این موضوع آن را به سرچ کردن در گوگل تشبیه می‌کند . می‌گوید وقتی کلمه‌ای می شنوم تمام تصا ویری که از آن کلمه دارم به یک با ره در ذهنم حاضر می‌شود و مثل این است که آنرا در گوگل سر چ کرده ام . مثلا" وقتی کلمه کلیسا را می‌شنود تمام کلیسا هایی که از بچگی دیده در ذهنش حاضر می‌شود .
۲ – pattern thinker این گروه براساس طرح والگو فکر می‌کنند . این افراد فکر موسیقی و ریاضی دارند . بعضی افراد که در این گروه قرار دارند می‌توانند محاسبات پیچیده ریاضی را در مدت کوتاهی بدون ذره ای خطا انجام دهند . وبعضی دیگر می توانند نت های پیچیده موسیقی را به راحتی حفظ کنند و بنوازند از جمله فردی به نام درک پا را واسینی که یک موسیقیدان اوتیستیک و نابینا است . او قادر است فقط با شنیدن یک موسیقی آن را بنوازد . او ۱۰۰۰۰ نت موسبقی را حفظ است .
۳ – گروه سوم کسانی هستند که حافظه بسیار خوبی دارند و اصلا" تصویرى فکر نمی‌کنند . این افراد می توانند تمام آمار ورزشی ، هوا شناس و غیره را به خاطر بسپارند . مثلا" در فیلم مرد بارانی ( که براساس یک شخصیت واقعی ساخته شده ، البته داستان فیلم واقعی نیست ) می بینیم که مرد بارانی با یک نگاه به دفترچه تلفن همه شماره تلفن ها را حفظ می‌کند . که خود من با دیدن فیلم فکر می کردم به ضرورت فیلم در این موضوع اغراق شده ا ما وقتی با شخصیت واقعی فیلم آشنا شدم متوجه واقعیت این موضوع شدم .
گاهی فکر می کنم اوتیسم معجزه ای از معجزات خلقت است .

 

صدیقه فراهانی
خرداد ۹۳

ارتبا ط واکسن و اوتیسم

بیشتر بخوانید »

یادگیری حرکتی در قشر مغز

تحقیقی جدید به بررسی یادگیری حرکتی در قشر مغز پرداخته است و تغییرات و اهمیت لایه ۲ و ۳ قشر حرکتی را در طول یادگیری نشان می دهد. در این تحقیق محققین با ساختن پنجره ای به مغز موش، به مدت ۱۴ روز، فرآیند یادگیری فشار دادن اهرمی با پاهای جلویی برای دریافت پاداش را در قشر حرکتی موش با تکنیک تصویر برداری دو-‌فوتونی بررسی کرده اند. نتایج نشان می دهد الگوی زمانی‌ و مکانی فعالیت چند صد نورون بررسی شده، در طول یادگیری تغییر می‌کند. در ابتدای یادگیری، تعداد بیشتری از نورونها فعال شده و الگوی فعالیت تکرار پذیر نیست، با افزایش تمرین و یادگیری بهتر حرکت، تعداد نورونهای فعال شده در انجام حرکت کمتر و کمتر شده و الگو تکرارپذیرتر می شود. بعد از یادگیری تقریبا تعداد مشخصی‌ از نورونها با توالی و طول مدت مشخصی‌ برای انجام اجزای مختلف فعالیت حرکتی، فعال می شوند. همچنین این تحقیق نشان می دهد در نورونهایی که بعدا در الگوی فعالیت نهایی قرار خواهند گرفت، میزان تغییرات در خارهای دندریتی بیشتر است. این تحقیق این هفته در ژورنال نچر گزارش شده است: این میتونه کمک کنه که از چه روشی مهارتهای حرکتی رو به بچه ها آموزش بدیم که نتیجه بهتری بدست بیاد

منبع :

http://www.nature.com/nature/journal/vaop/ncurrent/full/nature13235.html

انجمن کودکان نیلی (اوتیسم)

این گروه متعلق به همه دوستداران اوتیسم است . یک گروه در فیس بوک فعال است که توسط خانم عسل مروارید راه اندازی شده .

آدرس :

https://www.facebook.com/groups/anamehr16/

آخرین گزارشات د ر با ره طیف اوتیسم

images (1)

۱۰ چیزی که لازم است در باره آخرین گزارشات در باره طیف اوتیسم بدا نید :

 

داده های جدید نشان می دهد که تعداد تخمینی کودکان طیف اوتیسم رو به افزایش است و تصویر اختلال طیف اوتیسم در جامعه تغییر کرده . این داده‌ها می تواند باعث پیشرفت درتشخیص زودهنگام و طراحی نیازهای آموزشی و خدماتی و تحقیقات بیشتر شود .
آمار زیر طبق گزارش جمع‌آوری شده از بهداشت و تحصیلات ویژه است که از کودکان ۸ ساله مناطق آلباما , آریزونا , آرکانسا س , او تا ، نیوجرسی ، کارولینا ى شمالی و ویسکانسن در سال ۲۰۱۰ می باشد .
۱- تقریباً ۱ در ۶۸ کودک ( یا ۱۴/۷ در ۱۰۰۰ کودک ۸ ساله ) در طیف اوتیسم تشخیص داده شده اند . قابل ذکر است که این آمار مبتنی بر تحقیق روی کودکان ۸ ساله ۱۱ ایالت آمریکا است نه همه جمعیت .
۲ – این تخمین %۳۰ بالاتر از تخمین سال ۲۰۰۸ ( ۱ در ۸۸ ) و %۶۰ بالاتر از تخمین سال ۲۰۰۶ ( ۱ در ۱۱۰ ) و% ۱۲۰ بالاتر از تخمین ۲۰۰۲ و ۲۰۰۰ ( ۱ در ۱۵۰ ) . ما نمی‌دانیم علت این افزایش چیست . شاید به روش تشخیص ،شناخت و خدمات جوامع مربوط باشد . اما بهر حال موضوع ناشناخته ای است. .
۳ – تعداد کودکان تشخیص داده شده از ۱ در ۱۷۵ در مناطق آلابا ما تا ۱ در ۴۵ در مناطق نیوجرسی متفا وت است .
۴ – تقریباً %۴۶ کودکان تشخیص داده شده هوش متوسط یا بالای متو سط داشتند ( IQ بالای ۸۵ )
۵ – پسرها تقریباً ۵ برابر د خترها مبتلا هستند . پسرها ۱ در ۴۲ و دخترها ۱ در ۱۸۹ مورد یافت شده .
۶ – کودکان سفید پوست تا حدودی ببیشتر ازسیاه پوست ها و اسپانیائی ها بودند ، سفیدها تقریباً ۱ در ۶۳ ، سیاه پوستها ۱ در ۸۱ و اسپانیولی ها ۱ در ۹۳ بودند.
۷ – کمتر از نیمی از کودکان تشخیص داده شده قبل از سن ۳ سالگی ارزیابی شده بودند .
۸ – بیشتر کودکان ، بعد از ۴ سالگی تشخیص داده نشده بود ند ، در حالیکه در ۲ سالگی می توان ASD را تشخیص داد .
۹ – کودکان سیاه‌پوست و اسپانیولی تقریباً بیشتر از سفیدپوستها ناتوانی ذهنی دارند .
۱۰ – تقریباً % ۸۰ کودکان تشخیص داده شد ه یا خدمات تحصیلی خاص در مدارس دریافت می‌کردند یا تحت نظر یک متخصص بوده اند . این به این معنی است که %۲۰ باقیمانده ، علائم ASD را در گزارش های خود دا شته اند اما خدمات ویژه ای از سوی مدارس یا کلینیک د. دریافت نکرده اند .

صدیقه فراهانی

منبع : سایت cdc.gov

پیام بان کی‌مون دبیر کل سازمان ملل در باره روزجهانی آگاه سازی ا و تیسم:

دوستان عزیز چهارشنبه روز جهانی اوتیسم فرصتی است برای ما تا ذهن های خلاق افراد او تسیتک را جشن بگیریم ، واینکه تجدید پیمان کنیم که این افراد را متوجه ظرفیت بالایشان بکنیم .
من جلسات گفتگو با افراد دا رای اوتیسم ، والدین ، کودکان ، معلم ها و دوستان داشتم ، قدرت آنها به من انگیزه داده است . آنها از تمام فرصتها برای تحصیل، شغل وهما هنگی نهایت استفاده را می‌کنند .

تئوری ذهن

images

تئوری ذهن توانایی توصیف حالات ذهنی ( مثل باورها ، نیات ، تمایلات ، آرزوها و غیره ) برای خود و دیگران است . یعنی فرد بتواند اولا حالات درونی خود را تشخیص دهد و ثانیا حالات درونی ویگران را . و همچنین درک اینکه دیگران حالات ذهنی دارند که با حالات من متفاوت است . اینکه در مورد یک موضوع یکسان برداشت های متفاوتی وجود دارد. در واقع به نوعی توانایی ذهن خوانی است . از این رو عدم توانایی آن را کور ذهنی می نامند. تئوری ذهن همچنین توانایی استفاده از این حالات ذهنی است جهت پیش بینی و تبیین رفتار دیگران . طبیعی است که اگر ما نتوانیم بفهمیم که در ذهن طرف مقابل مان چه می گذرد نمی توانیم رفتارهای بعدی او را پیش بینی کنیم یا تبیین و توضیحی برای رفتار او داشته باشیم . .  
اصطلاح تئوری ذهن برای اولین بار توسط پریماک و وودراف (۱۹۷۸) مطرح گردید تا به بررسی این فرضیه بپردازد که آیا میمونها برای درک، تبیین و پیش‌بینی رفتار، قادر به نسبت دادن حالات ذهنی (مثل تمایلات، باورها و نیات) هستند.پریماک و ودراف مدعی ‌شدند که احتمالاً میمونهادارای یک تئوری ذهن ابتدایی هستند.
 

انسانها با این درک و توانایی به دنیا نمی‌آیند بلکه بین سنین سه تا چهارسالگی  به بعد این توانایی در آنها رشد می‌کند  . همه ما شاهد بودیم که کودکان زیر ۳ سال وقتی قایم باشک بازی می کنند موقع قایم شدن دستشان را روی چشمشان می گذارند ‏و تصور می کنند که چون خودشان ما را نمی بینند ‎‏، ما هم آنها را نمی بینیم . این یک مثال کوچک است از تفاوت ذهنیت ما و آنها . 

اما در کودکان دارای اوتیسم رشد این توانایی به تاخیر می افتد یا به وجود نمی آید . البته ابن افراد در بعضی از تستهای تئوری ذهن  موفق شده اند . 

ظرفیت کودکان برای اسناد حالات ذهنی مانند، باورها، آرزوها و تمایلات به خود و دیگران به احساس و پیش بینی رفتار کمک می کند، و اینها نیز به انتقال مفاهیم رفتار اجتماعی منتهی می شوند. به همین دلیل کمک به رشد آن برای آنها بسیار ضروری است .

Scroll To Top