شما اینجا هستید: خانه » بایگانی نویسنده: صدیقه فراهانی (برگ 2)

بایگانی نویسنده: صدیقه فراهانی

اشتراک به خبردهی

شناسایی زودهنگام اوتیسم با تصویرداری سه‌بعدی پیشرفته چهره

محققان دانشگاه میسوری با استفاده از روشهای تصویربرداری سه‌بعدی از چهره توانسته‌اند ویژگی‌های چهره در کودکان مبتلا به اوتیسم را شناسایی کنند که این دستاورد می‌تواند به تولید ابزار غربالگری برای کودکان و ارائه سرنخهایی از عوامل ژنتیکی این بیماری منجر شود.
به گزارش سرویس علمی ایسنا، محققان بر این باورند که با شناسایی ویژگیهای صوری خاص بیماران اوتیسمی ممکن است بتوان ساختار چهره رایج در میان کودکان مبتلا به اوتیسم را توصیف کرده و سریعتر بیماری را تشخیص داد.
این محققان از سیستمی از دوربین‌ها برای عکسبرداری و تولید تصاویر سه‌بعدی از چهره کودکان هشت الی ۱۲ ساله استفاده کردند.
یک گروه از این کودکان به اوتیسم مبتلا بودند اما گروه دیگر شامل کودکانی می‌شدند که عادی رشد کرده بودند.
محققان چهره این کودکان را با استفاده از تصویربرداری سه‌بعدی ثبت کردند که به دانشمندان اجازه اندازه‌گیری فواصل بین انحناهای صورت را بجای استفاده از خط صاف که در آزمایشات قبلی مورد استفاده بود، داد.
بررسی‌ها نشان داد که سه زیرگروه مجزا از کودکان اوتیسمی از الگوهای سنجش مشابه در ویژگی‌های چهره‌شان برخوردار بودند.
آنها با استفاده از تصاویر سه‌بعدی و بررسی‌های آماری توانستند نقشه دقیقی از صورت کودکان را ایجاد کرده و سنجشهای بدست آمده را با علائم موجود پیشین مقایسه کنند.
به گفته محققان، شناسایی ژنهای مرتبط با هر زیرگروه اوتیسم احتمالا می‌تواند به تولید درمان‌ها و داروهای موثرتر منجر شود.

منبع : http://www.medicalnewstoday.com/releases/288053.php

ترجمه : رضا مقدسی

خاطرات دوست همدل

زمانی که احساس کردم پسرم دچار مشکل شده روزی نبود که به سراغ دکتر جدیدی نرویم اما نمی توانستند بفهمند . اوتیسم در ایران شناخته شده نبود و آخرین تشخیص ، بیماری روانی بود . هر روز خسته تر و دلسردتر به خانه برمی گشتم تا بعد از یک سال و نیم آفای جوانی که تازه لیسانس مشاوره شده بود مشکل ما را فهمید: اوتیسم و قصه از اینجا شروع شد . بیست سال پیش هیج کس کلمه اوتیسم را نشنیده بود منجمله خود من . حتی چهار سال پیش که میخواستم برای پسرم معافی سربازی درخواست کنم پزشک ارتش نه میدانست اوتیسم چیست نه آسپرگر . برای گرفتن مجوز بنیاد این کلمه نا آشنا را به هر کس معرفی کردیم اذعان کرد که ای داد یکی از آشناها یا بستگانم مبتلاست . فعالیت من از سه سالگی پسرم شروع شد کاردرمانی ،گفتاردرمانی بازی درمانی های ده جلسه ای با هزینه های سنگین و سرسام أور بعد از هر ده جلسه کمی استراحت و یک گروه جدید به امید بهبودی اما نتیجه بی نتیجه . شاید پیشرفت ٢۵/. درصد هر بار بود . گاهی به ناشکری خدا میرسیدم که اگر فرزندم سرطان داشت اقلا تکلیفش معلوم بود در ان زمان اگر میشنیدم ته دنیا ، عمق دریا یا زیر کوه سنگی هست که باید با دست بکنم و آنرا به پسرم بدهم تا شفا یابد می رفتم اما سودی نداشت . همه زندگی به کنار رفت دربست در اختیار او قرار گرفتم دو فرزند دیگرم هم در نهایت کودکی همدلم بودند در حالی که خود نیاز به توجه مادر داشتند . اسامی را خوب می گفت . به اولین کسی که تشخیص داد آقای محمدی نیا در کلینیک توحید می گفت آقا عمو و اسامی همه را می‌گفت . جالب اینجاست که گهگاهی یادشان می کند اتفاقا چند روز پیش میگفت مامان یادته جهار سالم بود میرفتم بیش آقا عمو یا آقای امانی یا معلم آمادکی یا یا یا با قید اسم کلاس ووووو
از مفیدترین کارهایی که برای تمرکزش تا حدی نتیجه داد این بود که در محلی کمی تاریک جراغ قوه یا شمع روشنی را حرکت می‌دادم تا توجهش را جلب کند آن زمان به تنهایی بار را به دوش می کشیدیم . نه همدلی داشتیم نه یاوری اما امروزه و این چند سال اخیر در هر گوشه از مملکت یک موسسه و بنیاد و ان جی او کلینیک و مدرسه تاسیس میشود که نیمی از آنها توسط اولیای فرزندان طیف اوتیسم هستند متاسفانه در مدت کوتاهی که من در ایران شاهد تاسیس اینکونه مراکز بودم متوجه شدم به جای همدلی و همبستگی و ایجاد محیطی که بتواند به کمک خانواده ها وفرزندانشان بیاید جوی سراسر رقابت ومن و توبی و عداوت إیجاد شده بود . متخصصین بیشتر به فکر پر کردن حساب بانکی بودند و خانواده ها بجز یکی دو مرکز حیران که جه کنند غافل از ابنکه یکدیکر را دریابند کودکانی که نه خود و نه خانواده شان به سختی در جامعه پذیرفته میشوند . اولیایشان بأید با هم در ارتباط باشند از هم کمک بگیرند با هم تبادل نظر و تجربه داشته باشند در مشکلات به هم کمک کنند . من ساعتی فرزند دوستم را اگر امکان نگهداری درکنار فرزند خودم را دارم نگهدارم تا دوستم به کارش برسد و بالعکس جون درد مشترک داریم باهم برنامه پارک و پیک نیک و رفت و آمد داشته باشیم .

  یکی از دغدغه هایم این بود که آیا روزی او میتواند الفبا و اعداد را بیاموزد؟ جه شبها که تا صبح بیدار بودم و به این موضوع فکر می کردم زمان مدرسه رفتنش که رسید چون تک کلام دلخواه داشت اما جمله و تمرکز و پاسخ  ، خیر. هر بهار اموزش و پرورش از کودکان تست میجوید و انها را به مدرسه معرفی می کند مطمئنان که بسیاری از خانواده ها نکران این مطلب هستند

فرزندم اموزش پذیر تشخیص داده شد که باید به مدرسه استثنایی میرفتم این برایم بسیار مشکل بود از طرفی دختر بزرگم بهترین دانشکاه ایران و یکی از بهترین رشته های مهندسی قبول شده بود سیل تلفن تبریک دوست و إشنا سرازیر شد اما بعد ازمکالمه اشکم سرازیر می شد که خدایا کسی از دلم خبر ندارد امروز اذعان دارم که اشتباه میکردم فرزندان ما چون ظاهر طبیعی دارند بیشتر اولیا ازپذیرفتن مشکل فرزندشان طفره میروند کما این که خود من تا وقتی با افراد بنیاد اشنا نشده بودم نپذیرفته بودم و بجز خواهرم هیجکس نامی از اوتیسم از من نشنیده بود

او به مهد کودک که متعلق به یکی از اشنا بان بود میرفت که واقعا نعمتی بود دو سال امادکی را گذراند و در دبستان مجددا در کلاس امادکی پذیرفته شد . نکته مثبت این که این دو سال تاخیر برای یادگیری او بسیار مثبت و مفید بود . اولین روز مدرسه هنگام برنامه صبحکاهی چنان اشک میریختم که همه اولیا دورم جمع شده بودند و مرا دلداری میدادند واما بعد از یک هفته به شدت پشیمان شدم دیدن این فرشته های معصوم این کادر اموزشی بینهایت دلسوز در مدرسه پیدایش خانواده هایی که هنوز دوستی ها ادامه دارد پیش خود گفتم هیج کار خدا بی مصلحت نیست معلم امادکی و کلاس اول بی نظیر بودند پسرم هنوز یادشان میکنند مدیر بسیار باکفایت و مجرب و دلسوز که می نشست غذا در دهان بچه ها میکرد حیف که این کادر همه باز نشست شدند

ریاضی خواندن ونوشتن را دوست داشت و خوب پیش میرفت همیشه بیشتر ازتکالیفش با او کار میکردم و قبلا هم نوشتم چگونه با ویدیو الفبا را یاد گرفته بود  در اخر سال با معدل ٢٠ قبول شد معلمش به من گفت جای بسر تو اینجا نیست  ببر مدرسه مرزی

خانم زارعی سرسختانه با پذیرش نوید مقاومت میکرد وقتی اصرار و اشکهای مرا دید شرط گذاشت که معلم از او تست فارسی و ریاضی ارزیابی کند که قبول شد باز هم مشروط به این که انفرادی درس بخواند بعد از مدتی یک همکلاسی دختر بسیار نارنین پیدا کرد که ٢ سال بأهم همکلاسی بودند و بدون حضور یکدیکر حاضر نبودند به کلاس بروند

برای حفظ کلمه ترکیب أوائل مقاومت می کرد و با مشت و لگد به من می کوبید اما بعد از چند روز با حافظه عالی که داشت این مشکل هم برطرف شد  کم کم تبدیل شد به دفتر یادداشت خانواده تمامی اسم و ادرس ها را از او می پرسیدم اسم تمام فیلمها هنر پیشه ها کارگردان خواننده نوازنده مجری و و و را میگفت قبل از این که سأعت را در ۴-۵ سالگی یاد بگیرد زمان هر کاری مخصوصا برنامه های تلویزیون را می دانست با گفتن اسم برنامه ان را روشن می کرد مشاور تاکید کرد به این میگویند ساعت مغز که خوب کار می کرد مشکل اصلی ما درس علوم سوالات مفهومی و انشا بود

در ساعاتی که او درس داشت من در سالن انتظار مینشستم به همراه تنی چند از اولیا که همدل بودیم و تجربیات را رد و بدل می کردیم به جرات می توانم بگویم تنها ساعت فراغت و استراحت و حتی تفریح من دو ساعتی بود که او در کلاس بود درنهایتی که سعی می کردم بشنوم درس معلم کجاست تا در خانه تمرین کنم . یک زوج جوان که دخترشان سندرم داون داشت  در فاصله ای که فرزندانمان در کلاس بودند با هم صحبت میکردیم هر دو جوان بسیار خوش بر و رو تحصیلات عالی از خانواده های سرشناس و تنها نوه از دو خانواده با تاکید بر جوانی انها یک روز که فقط بابا. با فرزندش امده بود گفتم: اگر دستم به خدا میرسید میپرسیدم دیگر شما چرا با متانتی خاص که برازنده شخصیت والای او بود کتابی به دستم داد و گفت این را بخوانید جوابنان را میدهد: کتاب دراغوش نور اثر کاترین باندر

یکپارچگی حسی ( S I )

Screenshot_2014-11-20-07-17-06

یکپارچگی حسی  برای اولین بار توسط خانم دکتر آیرز مطرح گردید . یکپار چگی حسی اساس رشد ما ست . اینکه ما چگونه علائم و سیگنال های محیط را دریافت می کنیم ، چگونه آنها را پردازش می‌کنیم و چگونه در محیط عمل می کنیم همه در حوزه یکپا رچگی حسی است .
در بدن ما ۷ حس وجود دارد که ما با ۵ تای آن آشنا هستیم .
بینایی ، شنوایی ، بویایی ، چشایی ولامسه ( که خود حس لامسه هم حس لمس و هم فشار را به عهده دارد ) ۵ حس مشهور هستند . و اما ۲ حس دیگر به قرار زیر است. 
حس ششم حس عمقی است . توانایی تعیین بدن در فضا و همچین تشخیص حرکات درون و پیرامون مفاصل ، رباطها ، تاندنها وعضلات به عهده این حس است .
حس هفتم وستیبولار است که مربوط به گوش میانی است . حس حرکت و درک جاذبه . اینکه سر ما کجای فضا قرار دارد . و درک حرکات سر و هماهنگی سر و بدن در فضا و همچین کنترل حرکات چشم در اثر تغییر وضعیت سر در فضا همه به عهده سیستم وستیبولار است. 
یکپارچگی حسی مثل یک هرم است .  در قاعده این هرم ۷ حس پایه داریم و اینکه چگونه این اطلاعات را پردازش کنیم تعیین می کند که چگونه عمل کنیم و چگونه یاد بگیریم .
یکپارچگی حسی به طور اتوماتیک کار می کند و برای بیشتر ما بدون تلاش و فکر آگاهانه انجام می‌شود و زمانی که این اتفاق نیفتد ما با گسستگی عصبی مواجه هستیم . وقتی سیستم عصبی مرکزی یا گیرنده هاى یک حس یا حسهای ما مؤثر و کافی عمل نکنند یک شکاف و خلاء بوجود می آید و در یادگیری خلل ایجاد می شود. 
بسته به اینکه فرد چگونه اطلاعات را دریافت کند سیستم عصبی مرکزی می‌تواند بیش از حد تحریک شود ( بیش فعالی و بیش تحریکی ) و یا کمتر از حد طبیعی تحریک شود ( انفعال و بی تفاوتی ) .
زنجیره یکپارچگی حسی :
در یکپارچگی حسی ثابتها و متغیر هایی داریم . ثابت ها همان تنظیمات و عادات فرد است و سبک خاص او برای بادگیری و کارهای روزمره است . هر فردی  نیازهای حسی خاصی دارد .مثلا" بعضی افراد در محیط کاملا" آرام می توانند تمرکز کنند و بعضی افراد شلوغی محیط ، زیاد تمرکز آنها را به هم نمی زند . یا بعضی بچه‌ها شنوایی محورند و بعضی بینایی محور . گروه اول بیشتر از طریق گوش و شنیدن یاد می گیر ند و گروه دوم بیشتر از طریق دیدن .
اما متغیرها کدامند . عواملی که باعث می شود که فرد در شرایط مختلف ، یکپارچگی حسی متفاوتی داشته باشد.  عواملی چون خواب ، محیط ، دارو و غیره روی یکپارچگی حسی اثر میگذارد .مثلاً کم خوابی ، گرسنگی و خستگی می تواند تمرکز فرد را پائین بیاورد و یا سیستم عصبی او را تحریک پذیر تر کند . یا مصرف بعضی داروها هم روی گیرنده‌هاى عصبی اثر می گذارد و هم روی پردازش اطلاعات .
یک رژیم حسی منظم فواید بسیاری دارد . می تواند کودک بیش فعال یا بیش تحریک شده را آرام کند ، کودک منفعل و کم فعالیت را فعالتر کند . مانع عکس‌العمل های شدید به ورودیهای حسی شود ، رفتارهای خودتحریکی را کم کند وراهبردهای خود تنظیمی را به کودک آموزش  دهد . البته افزایش توانایی یکپارچگی حسی کاری زمان بر است و مستلزم همکاری تیم کاردرمان و مدرسه و خانه است .

صدیقه فراهانی

برداشتی آزاد از یک مصاحبه با لیسا بری  Lisa  berry

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سولفورافن

2014-10-23 14.46.00 

 

هفته پیش  اخباری منتشر شد مبنی براینکه سولفورافن موجود در جوانه کلم بروکلی و دیگر سبزیجات علائم اوتیسم را کاهش می دهد .  از آنجا که بعضی سایتهاى فارسی زبان اعلام کردند که مصرف سبزی کلم بروکلی باعث کاهش علائم اوتیسم می‌شود لازم است توضیح دهم که در تحقیق انجام شده که روی تعداد محدودی ( ۴۰ پسر ۱۳ تا ۲۷ سال ) صورت گرفته از مکملی که حاوی سولفورافن است استفاده شده ، نه سبزی کلم بروکلی . و چون ماده مؤثر در این تحقیق سولفورافن است طبیعتاً با خوردن کلم بروکلی  میزان ناچیزی ازاین  ما ده وارد بدن می‌شود و کارایی لازم را ندارد . تأثیر مثبت این ماده هم بیشتر در بهبود تعاملات اجتماعی  و ارتباط کلامی بوده . ضمن اینکه روی تقریباً یک سوم افراد تحت آزمایش تأثیری نداشته .

این مکمل  با نامهای تجاری مختلف در بازار موجود است . از جمله  Broccoli sprouts extract  یا  sulforaphane From Broccoli  . که بصورت کپسول و قطره موجود است .

 

صدیقه فراهانی

پاسخهای تمپل گراندین به سئوالات مربوط به مشکلات حسی


ا – چرا در نظر گرفتن در مانهای حسی اهمیت دارد ؟
برای بعضی ازافراد دارای اوتیسم درمانهای حسی بسیار مفید است . اوتیسم تنوع بسیار بالایی دارد و یک درمان حسی که روی یک فرد مؤثر است ، ممکن است برای فرد دیگری بی اثر باشد . رایچ ترین درمانهای حسی شامل این موارد است ، استفاده از فشار عمقی برای آرام کردن ، تاب دادن آرام ، فعالیتهای کار سنگین ، و روش برس کشیدن  . درمانهای حسی که کاردرمانگر ها انجام می دهند می تواند به بعضی بچه‌ها کمک کند تا آرامتر شوند ، توجه شان بیشتر شود و حتی ممکن است در پیشرفت زبان به آنها  کمک کند .
۲ – شما چگونه درمان حسی را برای نیازهای یک کودک تعیین می کنید ؟
بچه هایی که خودشان را لای پتو می پیچند یا زیر تشک می روند کسانی هستند که بیشتر از همه از فشار عمقی بهره می برند . در مورد بچه‌های کوچک پیچاندن کودک لای زیراندازهای سنگین یا گذاشتن زیر صندلیهای بادی به را حتی فشار عمقی اعمال می شود
بسیاری از افراد با ماشین فشار یا وسایل دیگری که فشار وارد می‌کند ، آرام می‌شوند . فشار عمقی زمانی بیشتر ین تأثیر را دارد که ۲۰ دقیقه اعمال شود و ۲۰ دقیقه برداشته شود . بچه هایی که تاب خوردن را دوست دارند احتمالا" تاب برایشان مفید است . بعضی بچه‌ها وقتی که آرام تاب می خورند یا روی توپهای بزرگ می نشینند ممکن است راحت تر صحبت کنند . جلیقه های سنگین برای بعضی بچه‌ها مفید است اما برای بعضی بچه‌ها بی اثر است .
۳ – منظور از رژیم حسی ( sensory diet ) چیست ؟
منظور از رژیم حسی به زبان ساده این است که کودک در یک مداخله خاص ، نیاز به یک استراحت دارد تا سیستم عصبی اش آرام بگیرد . مشکلات حسی زنجیره ای است از مشکلات خفیف تا شدید . بچه‌هایی با مشکلات حسی شدیدتر نیاز به استراحت های بیشتری دارند تا سیستم عصبی تحریک شده آنها آرام گیرد . در طول این استراحت ها کودک می تواند با فعالیت های آرام کننده مشغول شود . بهترین کار این است که این زمانهای استراحت را در برنامه قرار دهیم تا از این موضوع که به طور اتفاقی به قشقرق ها و ناآرامیها ى کودک پاداش داده شود ،جلوگیری کنیم . اگر کودک با یک رفتار بد استراحت های حسی بیشترى دریافت کند ، رفتارهای بد او بیشتر خواهد شد .
۴ – شایعترین درمانهای حسی چیست ؟
فشار عمقی مثل پیچیدن لا ی پتو ، جلیقه سنگین ، ماشین فشار یا پتوی سنگین برای کمک به خوابیدن .
– تاب دادن آرام ۱۰ تا ۱۲ بار در دقیقه برای آرام کردن، 
– برس کشیدن روی پوست با برسهای نرم برای آرام کردن ( روش ویلبرگر )
_ عینکهای Irlen یا تلقها و کاغذهای شفاف رنگی برای کمک به خواندن  . عینکهای رنگی روشن در خواندن به بچه های دارای او تیسم یا دارای اختلال دیسلکسی کمک می کند . وقتی کودک رنگ روشن مناسب و مؤثر را انتخاب می کند ، دیگر متن روی صفحه حرکت نمی‌کند . اغلب عینکهای صورتی روشن ، آبی روشن یا قهوه‌ای روشن مفید هستند . خواندن متنها را با تلقها ی رنگی مختلف مثل سبز روشن ، آبی روشن ، قهوه‌ای ، خاکستری ، بنفش و زرد روشن امتحان کنید . بچه‌ها باید کاغذ رنگی را انتخاب کنند که بیشترین تأثیر را برای آنها داشته باشد . بچه هایی که به عینکها و تلقها ى رنگی خوب پاسخ می دهند ، اغلب نمی توانند تورهای فلورسنت ۵۰ یا ۶۰ را تحمل کنند .آنها می‌توانند لرزش و پرشهای نور فلورسنت را ببینند و برای آ نها مثل فلش و بارقه است .
– جویدن – بعضی بچه‌ها به جویدن چیزی در دهانشان خوب پاسخ می دهند . جویدن آنها را آرام می‌کند . آنها به تحریکات دهانی نیاز دارند .
– توپ و وسایل دیگری که بتوانند در دستشان بگیرند و فشار دهند . این کار به بعضی بچه‌ها کمک می کند تا آرام بنشینند .
– تمرین شنوایی – CD ها و دستگاه هایى برای تمرین شنوایی وجود دارد . کودک به موسیقی که با دستگاه تغییر داده شده و اصلاح شده گوش می دهد . تمرینات شنوایی ممکن است به بعضی از بچه‌ها کمک کند تا حساسیت شان به صدا کاهش یابد و در توانایی شنیدن صداهای صامت سخت ، پیشرفت کنند . بعضی از برنامه های تمرین شنوایی بسیار گران است و نتایج بسیار متغیر است و شاید ارزش هزینه کردن نداشته باشد. اول روشهای ساده‌تر را امتحان کنید مثل آرام و شمرده صحبت کردن با کودک به نحوی که به او کمک کنید صداهای صامت سخت را بشنود . آواز خواندن برای بعضی از بچه‌ها مفید است و ممکن است آنها بتوانند کلمات را در قالب آواز بخوانند ، قبل از اینکه یاد بگیرند آنها را صحبت کنند . خواندن دونفره با دقت و وضوح حروف بی صدا مثل c و t در کلمه cat می تواند مفید باشد. 

صدیقه فراهانی

  . 

موسیقی درمانی

1موسیقی-درمانی

دوست عزیزی در مورد تأثیر موسیقی روی افراد اوتیستیک سؤال کردند که چون پاسخ طولانی شد مطلب را در پستی جداگانه گذاشتم 

بله عزیزم کلا" هنر در بهبود افراد اوتیستیک بسیار موثر است بخصوص هنر موسیقی . هانس کریستین اندرسن می‌گوید " جایی که کلمات درماتده می شوند ، موسیقی سخن می گوید " . از این سخن حکیمانه می توان پی برد که موسیقی برای افرادی که در استفاده از کلمات دچار ضعف هستند چقدر می تواند کاربرد داشته باشد .

چون از طرفی باعث آرامش آنها شده و اضطراب آنها را کم می‌کند و از طرفی در یادگیری آنها نقش مهمی دارد . موسیقی می تواند به مشکلات حسى این افراد کمک کند. موسیقی باعث تحریک حسها می‌شود و گاهی تحریک چند حس به طور هم‌زمان . و همین مسئله باعث بالا رفتن تمرکز فرد می شود ، پس با کمی ابتکار عمل می توان موارد آموزشی را در قالب موسیقی و در زمانی که مغز کارکرد بالایی دارد آموزش داد ، چون برای پردازش موسیقی هر دو نیمکره مغز فعال می شود.
نواختن موسیقی و خواندن و رقصیدن با آهنگ باعث هماهنگ شدن حسها و آرام شدن فرد می‌شود . بعضی حرکات کلیشه ای که در این افراد دیده می شود به منظور تنظیم همین تاهماهنگی درونی است . گویا که فشار روی بعضی حسها بیشتر است و این حرکات به منظور خودتنظیمی انجام می شود. پس با موسیقی می توان به نوعی آن حرکات کلیشه ای را به سمت رفتارهای درست هدایت کرد .
اما مهمترین نقش هنر این است که وسیله ای است برای ابراز احساسات و عواطف درونی فرد . این رسالت هنر مهمترین نقش هنر است در تمامی انسا نها ، اما اهمیتش در افراد اوتیستیک بیشتر است چون این افراد در ابراز حالات و عواطف درونی خود د چار ضعف هستند . و این افراد می توانند با کشیدن یک نقاشی ، درست کردن یک مجسمه ، نواختن یک موسیقی و غیره خودشان را ابراز کنند .
به نظر من تبیین علمی این موضوع ، می تواند علاقه وکشش شدید این افراد به نظم و هارمونی باشد . فردی که به نقاشی علاقه مند است در واقع او به د نبال نظم دیداری است . یا کسی که به موسیقی علاقه مند است از هارمونی شنیداری لذت می بر د و این هارمونی به او آرامش می دهد . نظم وسواسی افراد اوتیستیک هم شاید ریشه در این موضوع داشته باشد. ما بارها از افراد اوتیستیک بزرگسال شنید ه ایم که به بعضی عناصر منظم علاقه خاص دارند . مثلا" دوست دارند به چراغهای روشن خیابان نگاه کنند و اگر یکی از آنها خاموش باشد ناراحت می‌شوند . یا موقع راه رفتن روی زمین موزائیک شده یا کاشی شده پاهایشان را با نظم و ترتیب خاصی روی موزائیک یا کاشی می گذارند .
و قطعاً اگر مطالب را در قالب موسیقی و ریتمیک به آنها آموزش دهیم خیلی بهتر یاد می‌گیرند .

پتوی سنگین

پتوی سنگین

پتوی سنگین

پتویی که مى بینید را با ماسه‌های کنار دریا درست کردم . و ایده اون رو از تمپل گراندین گرفتم . می د انید که تمپل گراندین مخترع ماشین فشار ( squeezing machine ) است و اگر فیلم او را دیده باشید دستگاهی که او با طناب و تخته ساخته است ، می توانست اضطراب او را کم کند . وقتی که برای چند دقیقه تحت فشار آن دستگاه قرار می گرفت به آرامش می رسید .
این دستگاه اکنون به شکل پیشرفته‌تری در بعضی کلینیک ها موجود است . مثلا" من در مرکز تبسم در مشهد دیده ام . اشکال این دستگاهها این است که در دسترس بچه‌ها نیست و زمانى که این افراد نیاز دارند نمی توانند استفاده کنند .
از این رو به فکر درست کردن این پتو افتادم . پسرم بعد از هر بار استفاده از این پتو کاملاً آرامتر و شا دتر می‌شد . سال گذ شته تقریباً روزی یک بار نیاز پیدا می کرد و به من می‌گفت heavy blanket می خوام ولی الان چند ماهی هست که تقاضایی نمی کند .
جالب است بدانید که برای استفاده از این پتو مراسم خاصی داشت ، I بتدا آهنگ " همه چی آرومه " را می‌گذاشت بعد زیر پتو می خوابید . تا چند دقیقه خیلی وول می‌خورد و بعد کم کم آرام می‌شد .
اگر فکر میکنید فرزند تان این نیاز حسی را دارد توصیه میکنم این پتو را درست کنید یا سفارش دهید برایتان درست کنند .
با این نشانه ها می توانید به این نیاز پی ببرید :
بچه هایی که دوست دارند بین فرشهای لوله شده قرار بگیرند . یا روی زمین قلت می زنند و پتو را به خودشان می پیچند .
بچه های که دوست دارند پتو و بالش های زیادی را روی خودشان بیندازند .
یا بچه هایی که دوست دارند محکم بغل شوند ، البته نه توسط غریبه‌ها . من یا دم هست که پسرم را. محکم بغل می کردم و لی باز هم به من می‌گفت بیشتر فشار بده .
من در آخر طرز تهیه آن را می‌گویم :
اگر شن بهدا شتی در اختیار ندارید ا بتدا شن‌ها را کاملا" جلو آفتاب یا روی حرارت خشک کنید . سپس شنها را درون کیسه‌ها ى نایلونی زیپ دار بریزید بعد این کیسه‌ها را درون پارچه گذاشته و می دوز ید.
امیدوارم مفید بوده باشد .
موفق باشید.

من چگونه ام ( توصیف دنیای زیبای رضا به قلم خودش ) قسمت سوم

image-46d41651803a1255874eb73994722ada8d4dcd6e3c5ca4c758599b013015cce3-V

۱۸-علاقه به اعداد

همیشه با دیدن اعداد و بازی یا سر و کار داشتن با آن ها به آرامش می رسم و لذت خاصی می رسم و به همین دلیل خیلی به بازی سودوکو علاقه مندم. یکی از هیجانات زندگی ام این است که وقتی وارد جایی می شوم، ساعت دیواری دیجیتال در آن جا به همراه زمانی که نمایش می دهد ببینم و آن قدر صبر کنم تا اضافه شدن یک دقیقه به آن تایم را مشاهده نمایم.

۱۹-درون گرایی

آدم درون گرایی هستم و علاقه ای به ارتباطات زیاد ندارم اما منزوی محض نیستم و اتفاقا دوستانی دارم که دوستان عادی ام نیستند بلکه دوستان صمیمی ام هستند اما حتما دوستانی را انتخاب می کنم که اهل فکر و مطالعه و اخلاق و احترام گزار باشند و این دوستان محدودم هستند و جز این، هر گونه ارتباطی را کات می کنم مثل دوستانی که یا مرا اسباب خنده شان می کردند یا از پایین تنه خانم ها و دختر و مارک کفش و لباس و دور بازو می گفتند.

۲۰-ارتباط بهتر داشتن با بزرگ تر ها نسبت به هم سالان

از بچگی این گونه بودم. در انگلستان در مدرسه اصلا نمی توانستم با بچه ها ارتباط برقرار کنم و این از دلایلی بود که به خانه مان مددکار فرستادند اما با یکی از مربیان مرد مدرسه مان به نام دیوید خیلی می ساختم و ارتباط برقرار می کردم و همیشه پیش او می رفتم. اکنون هم در دانشگاه، یک هم کلاسی دارم که مرد چهل ساله است که خودش به من گفته است که تو بین بچه های کلاس فقط با من می تونه ارتباط خوب برقرار کنه و فقط من تو اونا می تونم درکش کنم و من هم این حس رو دارم که او مرا بهتر از همکلاسی های هم سالم درک می کند

—————————————————————————–

نکته: در تست آیکیوی اینترنتی، نمره ی ۱۲۰ را گرفته ام.

نکته: دانشگاه تهران درس می خوانم.

نکته: در دبیرستان، رتبه ی سوم المپیاد فلسفه را کسب نموده ام.

نکته: در انگلستان، در مدرسه ی آن جا آن قدر خنگ و عقب افتاده به نظر می رسم که آن جا یک مقطع را در دو سال تحصیل نمودم و مدرسه ی مان مددکار به خانه ی مان می فرستاد و حتی یک بار مادرم به مجمع اسلامی در لندن رفت و آن جا گریه و نذر برای عاقل شدنم کرد!

نکته: جوان ترین کسی هستم که دارای چکیده مقاله ی منتخب در کنگره ی روز جهانی فلسفه ای که در ایران برگزار شد، است. آن زمان ۱۸ سالم بود.

نکته: حتما می گویید عجب آدم متکبر و از خودراضی و خودنمایش گری هستم ولی باور کنید این طور نیست چرا که همان طوز که در پست "دیدار با دکتر م(قسمت دوم)" گفته ام، خوش ندارم کسی از من بپرسد که کجا درس می خوانی و جواب دهم دانشگاه تهران تا بخواهد بگوید آفرین چرا که هنر نمی دانم و از تعریف و تمجید زیاد خحالت می کشم. اگر این ها را گفتم فقط برای این بود که کسی مخاطب و یا کسی که متخصص مشاوره یا روانپزشکی است بهتر در موردم قضاوت کند نه این که با بولد کردن پست یکی مانده به آخرم، بدون این که باقی پست هایم را خوانده باشد بگوید اسکیزویید هستم. درون گرایی و انزوایم را می توان گفت اسکزویید اما حرکات بدنی ناموزون و ضعفم در مهارت های عملی و نگاه تحت اللفظی ام به عبارات و علاقه ی شدیدم به نظم ها را چگونه می توان با این حال توجیه نمود؟ دوستی هم گفته بود که وقتی مثال از انیشتین زدی که آسپرگر داشت، آیا خودت رفتاری بالاتر از نزم های جامعه داری که بتواند عدم ارتباطت(حرف اوست من ارتباط دارم و دوست هم دارم داشته باشم و اتفاقا دوستان صمیمی هم دارم اما ارتباطاتم می خواهم محدود باشد) را تحت پوشش قرار دهد؟

نکته: شاید کسی بخواهد بگوید که اتفاقا همین ناتوانی در مهارت های حرکتی و عملی و… ات هم ذیل همان اسکیزویید بودنت است زیرا انزوایت باعث شده تا نتوانی با بودن در اجتماع این ها را یادگیری کنی. این گونه حرف زدن و تفسیر کردن خارج شدن از مسیر علم است. من هم بلدم شواهد مخالف ادعای مخالف حرفم را به گونه ای تفسیر کنم که در تایید حرف های خودم باشد و این یکی از روش های مباحثه برای نباختن در جدل است نه یک گفتگویی که به دنبال کشف حقیقت است. نکته دیگر این است که نظریات علمی نباید آن قدر فربه تفسیر شوند که ابطال ناپذیر گردند چرا که نظریات علمی باید ابطال پذیر باشند. مارکسیسم به این علت علم نیست چرا که اگر شواهدی بر علیه مارکسیسم گفته شود، مارکسیسم دلیل این حرف ها را بوژوا بودن تفسیر می کند! فرویدیسم هم شبه علم است نه علم چرا که اگر به روانکاو فرویدی بگویید حرف هایش غلط است می گوید تو داری از مکانیزم دفاعی ناخودآگاه انکار استفاده می کنی. علم باید بگوید که تحت چه شرایطی نظریه اش ابطال می گردد مثلا بگوید اگر دماسنج، دمای آب را ۱۰۰ درجه نشان داد ولی آب نجوشید، آنگاه ان که آب در ۱۰۰ درجه به جوش می آید باطل شده است.

 

من چگونه ام ( توصیف دنیای زیبای رضا به قلم خودش ) قسمت دوم

image-ed653a52debfe4d4c636c284a095073bc9bcb8c5cd4a62e2135eb480be897d69-V

۱۱-مشکل خواب

به سختی شب ها خوابم می بره و زیاد وسط خوابم بلند می شم و استرس زیادی هم توی به موقع بیدار شدن دارم.

۱۲-علاقه مندی به نظم و هارمونی

خیلی به نظم روشن و خاموش شدن چراغ های چشمک و روشن و خاموش شدن لامپ هایی که با گاز نئون کار می کنند علاقه مندم و به آن ها خیره می شوم و الگوی آن ها را مشاهده می کنم و از آن ها لذت می برم و اگر چیزی خلاف قاعده رخ دهد، عصبی می شوم مثلا اگر تیرهای چراغ برق در خیابانی بعضی شان روشن باشند اما بدون نظم، برخی از آن ها خاموش باشد، این وضعیت برایم ناخوشایند است.

۱۳-داشتن وسواس در مورد اشیا و نظم عبارات و الفاظ

زیاد اتفاق می افتد که ناگهان نام یکی از اشیای متعلق به خودم در ذهنم می آید که در آن زمان اصلا سروکار و نیازی بدان ندارم ولی همان لحظه آن را چک می کنم. اگر در خیابان اسم خیابانی را خوب نتوانم بخوانم یعنی خوب نتوانم ببینم چه نوشته است، حتی اگر کاری با آن خیابان یا کوچه برای رسیدن به مقصدم نداشته باشم، به آن خیابان می آیم تا حتما نام آن خیابان را ببینم و بعد دوباره از آن جا بر می گردم. وقتی دیگران حرف می زنند، عبارات آن ها را بخش بندی می کنم و هجاهای آن ها را می شمرم و سپس با دندان هایم با مدل های مختلف این بخش بندی را انجام می دهم. مثلا اگر "انجام می دهم" 5 بخشی باشد، یک بار با ضربه زدن در دهانم با یکی از دندان هایم می گویم انجام و سپس با این کار می گویم می دهم و بار دیگر می گویم ان و سپس بدین صورت می گویم جام می دهم و…! به ریتم های منظم موسیقی خیلی علاقه دارم و به همین خاطر است که همیشه ترجیح میدهم موسیقی را بی کلام گوش نمایم و بیشتر موسیقی های الکتریک و ترنس که ریتمی دقیق و بسیار منظم و هوشمندانه ای دارند، گوش بدهم.

۱۴-دقت و تمرکز پایین درباره ی امور مهم و کلی تر و دقت و تمرکز بالا در امور جزئی و پیش پاافتاده

اکنون پس از ۶ ماه است که تازه متوجه شده ام که طبقه ی ساختمان مسکونی مان ۳ واحدی است چرا که پیش از آن، دو واحدی می پنداشتمش +فراموشی ام درباره ی کارهایی که به بنده محول می گردد. حفره های کانال کولر و تعداد کاشی های اتاق و تعداد اضلاعشان و تعداد سیلاب های عبارات افراد و هم چنین زمان دقیق قرارها و ملاقات ها و کارهای گذشته ام را خوب به خاطر می سپارم.

۱۵-راحت نبودن در صحبت فی البداهه

همیشه وقتی قرار باشد که از قبل در جایی صحبت کنم، حتما باید از قبل بر روی کاغذ بنویسم که باید چه چیزهایی بگویم و چگونه بگویم و با چه ترتیبی می گویم و هر وقت که این کار را نکرده ام، نتوانستم از مواضع و خواسته هایمم دفاع کنم یا خوب حرف هایم را بزنم. دفعه ی اولی که نزد دکتر م رفتم، قبلش صحبت هایی که می خواستم بکنم، بر روی کاغذ نوشتم و تمرین کردم ولی برای دفعه ی دوم چون این کار را نکردم، تقریبا جلوی دکتر، لال شدم.

۱۶-دلمشغولی، علاقه و دغدغه ی بسیار شدید فکری

از بچگی به شدت دغدغه های دانش منطق را داشتم و بدان فکر می کردم و الان هم این گونه است و اگر یک گوشه ای بنشینم، محال است که به منطق فکر نکنم و حتی در پیاده روی و تاکسی و حتی هنگام صرف ناهار به دانش منطق و مسائلش فکر می کنم. از بچگی سوال منطقی ام این بود چرا مثلا اگر از ما پرسیده شود کار بد خوب است یا کار خوب، این را بدون تامل و فکر و به شکل بدیهی می فهمیم و از کجا می دانیم که هر چیزی خودش است ولی همین که از ما بپرسند آب در ۱۰۰ درجه به جوش می آید یا نه و یا اینکه آیا صداقت خوب است یا نه، درنگ و تامل می کنیم. اکنون هم تا در زندگی و برخورد با آدمیان می بینم کسی، جمله پرسشی مطرح کرده است، به این فکر می کنم که چه نوع پرسشی کرده است و منطقا جایگاه پرسش او چگونه است و درباره ی مسائل منطق پرسش و پاسخ فکر می کنم.  همین چند روز پیش دچار این سوال شدم که با چه روش و الگوریتم مکانیکی می توان در یک استنتاج حاوی مقدمات محذوف، آن مقدمات مخفی را به دست آورد. از شب دچار این پرسش بودم. فردا صبحش که بیدار شدم قرار بود لپ تاپ مادرم را ببرم برای تعمیر اما بی آن که وقت صبحانه صبحانه بخورم، تا ظهر مشغول حل این سوال بر روی کاغذ بودم و تایم بردن لپ تاپ مادر افتاد برای بعد از ظهر. وقتی هم که لپ تاپ مادر را بردم و به خانه برگشتم بی آن که لباس هایم را عوض کنم، شامم را سریع تا نصفه خوردم و مجددا پای کاغذ نشستم با همان لباس های بیرون و تا ساعت ۰:۳۴ شب توانستم جوابش را پیدا کنم که دچار نوعی خلسه شدم.

۱۷-بررسی تحت اللفظی و تحلیل منطقی عبارات به جای برخورد روان شناسانه با آن ها و گیج شدن در این باره

دید من این گونه است:

دومین روز سال تحصیلی ام در مدرسه ی تلاش در مقطع دوم راهنمایی مرا با تجربه ای حزن آور مواجه ساخت. درس دینی داشتیم. لحظه ای برگشتم و به هم کلاسی پشت سرم نکته ای آن هم از نوع درسی در رابطه با تمرین های درس پرسیدم. سپس معلم بعد از پرسیدن اسمم در لیستش کنار اسمم منفی ای گذاشت و بلافاصله دبیر دینی مستقیما در چشمانم به حالت عجیب و غریب و به شکل انتقام جویانه ای به مدت نزدیک به یک دقیقه و بدون حرکتی دیگر نگاه نمود. زنگ استراحت زندان آن آموزگار هم که در گوشهای دانش آموزان طنین انداز شد ولی دوباره زندانبان مرا بازخواست نمود و این دفعه گفت که چرا به من که بزرگترت هستم مستقیما در چشمانم نگاه کردی و این یعنی گستاخی و بی احترامی به بزرگتر. من به او پاسخ دادم که اتفاقا وقتی که شما به چهره ی من نگاه میکنید و منظوری هم دارید و چیزی هم قبلش به من میگویید؛ اگر در این شرایط به شما نگاه نکنم، ممکن است که عملم به منزله ی بی اعتنایی به خواسته و گفته ها و رفتارهای شما تلقی گردد و به واقع همان کار هم میتوانست از منظر شما بی احترامی به حساب آیدخب من در آن حالت چه باید میکردم؟ پاسخ داد که باید یک جوری با رفتارت نشان دهی که قصد بی احترامی به بزرگتر نداری!! مجددا پرسیدم خب چه جوری؟ گفت که خودت باید اینو یک جوری ثابت کنی!!!!! بی منطقی آخر تا چه حد!؟ وقتی که میپرسم که این *یک جوری* به چه معناست؛ با "سفسطه ی دور و مصادره به مطلوبمیخواهد از پرسش من فرار کند و میگوید یک جوری همان یک جوری است!! به جای آنکه بگوید یک جوری چه جوری میباشد!! و بی منطقی دیگر وی استفاده از *مغلطه ی استفاده از واژگان مبهم* بود. دانشمندان علومی چون منطق و فیزیک و پزشکی و جامعه شناسی و… حتی استفاده از واژگانی واضح تر از لغت "یک جوری" چون چاقی و پیشرفت جامعه و همانندهای آنها را منع کرده و آن را به خصوص در مقام تعریف کاری بی معنا و اشتباه میدانند و میگویند که مثلا به جای چاقی باید وزن عددی افراد را به کیلوگرم بیان نمود و به جای گفتن پیشرفته بودن جامعه ای، باید شاخص های کمی چون میزان مدارس و مقدار سالیانه ی استفاده از بتن و… را بیان نمود. اما دبیر دینی میگوید یک جوری! نمیگوید با چه زاویه ای و به کدام نقاط از میدان دیدم نگاه کنم و هر چند ثانیه و از کدام نقطه به کدام نقطه ی دیدم تغییر مسیر دهم تا ایشان ناراحت نگردند!

در سوالات بله-خیری اگر قرار باشد که عبارت "بله"، تایید محتوای شکل خبری پرسشی که کرده ایم باشد و نیز عبارت "خیر"، تکذیب محتوای شکل خبری پرسشی که کرده ایم باشد، یعنی اگر از شما سوال شود که "مشق هایت را نوشته ای؟" و بله تایید این باشد که "مشق هایت را نوشته ای." و خیر تایید این باشد که "مشق هایت را ننوشته ای."، آنگاه بایستی درصورت مواجهه با سوال "مشق هایت را ننوشته ای؟" در صورتی که واقعا ننوشته باشید، بله بگویید و درصورتی هم که نوشته باشید، خیر بگویید چرا که در مواجهه با سوال "مشق هایت را ننوشته ای؟"، بله تایید این است که "مشق هایت را ننوشته ای." و نه انکار این است که "مشق هایت را ننوشته ای." حال آن که عملا کسی که مشق اش را ننوشته باشد، در جواب به سوال "مشق هایت را ننوشته ای؟" به جای آری، می گوید "نه، نوشته ام"! اشکال دیگر به سیستم عرفی نظام پرسش و پاسخ آری خیری این است که هر چند که می تواند واژگان کوتاه آری و خیر را در جواب به شکل مثبت سوال مطرح نماید و نیز می تواند به غلط در تایید شکل خبری فرم منفی سوالی که شده بیاورد، اصلا نمی تواند آری را چه در تایید و چه در انکار شکل خبری فرم منفی سوالی که شده است، آورد. مثلا اگر از شما سوال شود که "مشق هایت را ننوشته ای؟"، همان طور که به غلط می توان در تایید این که مشق تان را ننوشته اید، نه بگویید، اصلا نمی توانید در انکار این که مشق تان را ننوشته اید، آری بگویید(ولو به اشتباه زبانی مصطلح) و معمولا کسی که مشق هایش را واقعا نوشته باشد و از وی سوال شود که "مشق هایت را ننوشته ای؟"، جواب می دهد که "چرا" یا "نوشته ام." یا "چرا؛ نوشته ام." و خبری از آری یا خیر در پاسخ نیست و نیز واژه ی "چرا" هم که اصلا یک عبارت پرسشی است، به غلط برای اظهار یک عبارت خبری یا تایید شکل خبری پرسش مطرح شده، آورده می شود.

 

این جانب در همان کودکی ام، به خاطر این که همین طوری که این جا نوشته ام، درباره ی سیستم پرسش آری/خیر فکر می کردم، دچار مشکلی شدم که آن بدین قرار است:

به یاد دارم در کودکی که در لندن بودم، در مدرسه آنجا خطا و شیطنتی کرده بودم و به این سبب یکی از مسئولین آنجا مرا مدتی کنار دفترش نگه داشت و از من پرسید:

 “Isn’t it false?“ (آیا این اشتباه نیست؟)

منطقم به من می گفت که اگر بگویم "آره"، چون در جواب "آیا این اشتباه نیست؟" این را آورده ام ، مثل آن است که بگویم "آری ، این اشتباه نیستو این عبارت برابر است با "این اشتباه نیست" و چنین پاسخی همان است که بگوییم "این درست است". من در اینجا اصلا نخواسته ام بی اخلاقی کنم فقط خواستم همان مفهوم اخلاقی را که من و آن زن مسئول درباره اش اتفاق نظر داشتیم، به جای عرف عام از طریق منطق بیان نمایم. اما بنده بر مبنای منطق خواستم پاسخ بگویم تا عرفی که او هم راضی شود و مرا رها کند و به همین دلیل به او جواب دادم:

“No”

و نیز میتوانستم بگویم:

 “NO, it isn’t false”"نه، این اشتباه نیست"

اما بر خلاف ذهن عرف زده ی این خانم که پاسخ منفی به این سؤالش را به معنای تایید اشتباه بنده و پیش جوابی و بی ادبی به خودش می دانست ، منطق بنده ، *نه در کنار یا در جواب به جمله پرسشی با نیسترا به معنای *استو *آری در کنار یا در جواب به جمله پرسشی با نیست*را به معنی *نیستمی دانست. به بیانی ملموس تر طبق منطق خویش، اینکه به سؤالش جواب "نهبدهم یا بگویم، این چنین نیست که بگویم *این درست است، بلکه آن است که بگویم "چنین نیست که این اشتباه نیست" یعنی *این اشتباه است* و در تصدیق عقیده آن فرد بود. همین منطق به تنبیه شدن و سرزنش شدن بیشتر این جانب انجامید.

همین گونه برخورد را درباره ی زمان دارم. اگر کسی به من بگوید ساعت حدود ۹ است، گیج و عصبی و تا حدی مضطرب می شوم. چرا که ۸:۳۱ تا ۸:۵۹ همگی مصادیق حدود ۹ است. خودم هم همیشه این وسواس را دارم که اگر کسی از من ساعت پرسید، نگویم که ساعت مثلا ۱۰:۱۱ دقیقه است بلکه بگویم زمان به ساعت مچی ام یا موبایلم یا ساعت دیواری این مکان ۱۰:۱۱ است. هیچ وقت نمی توانم در صورت مواجهه با عبارت "چیه؟/چیه!" با اطمینان تشخیص دهم که این عبارت پرسشی بوده یا برای تمسخر گفته شده و همیشه در این مواجهه از مخاطبم منظورش را سوال می کنم.

 

آموزش گام به گام PRT – جلسه هفتم نکات کلی PRT

DSC02484

 

این مطلب را به اصول کلی PRT اختصاص داده ام . یعنی به نکاتی که هنگام کار PRT باید رعایت کرد .
ابتدا توضیحی در یاره خود PRT عرض می کنم و سپس به ذکر نکات کلی می پردازم .
اصولاً PRT بیش از آنکه یک روش باشد یک سبک زندگی است . از این رو به آن روش طبیعی اطلاق می شود . پی آر تی وقتی موفق است که همه اعضای خانواده درگیر آن شوند و وارد برنامه و زندگی خانواده شود . اگر صرفاً به چند جلسه در هفته کفایت شود نتیجه کار بسیار ناچیز است .
آموزشهای پی آر تی در قالب زندگی روزمره فرد است . والدین باید یاد بگیرند که هر موقعیتی در زندگی کودکشان فرصتی است برای آموزش و اتفاقاً چون این آموزشها در قالب ساختگی و رسمی کلاس نیست ، ماندگار است و وارد زندگی فرد می‌شود . همه کارهای روزمره فرد از غذا خوردن ، حمام کردن لباس پوشیدن ، پارک رفتن و …موقعیتهایى است برای آموزش کودک .
والدین باید یک سوپروایزر دا ئمی برای فرزندشان باشند ، هرکاری را که اراده کرد انجام دهد والدین دخالت می کنند و یک موقعیت آموزشى فراهم می‌کنند . از طرف دیگر والدین و بخصوص ما در باید برای انجام بعضی کارها از فرزندشان کمک بگیرند .
از زندگی خودم مثال می زنم تا برایتان ملموس تر باشد . زمانی که پسرم کلام نداشت ، یعنی حدود ۳ تا ۴ سالگی تمایل زیادی به تنهایی داشت و اگر به حال خود رها می شد دوست داشت مدت طولانی یک بازی ساده را تکرار کند ، مثلاً د ر ا تا قش می نشست ،یک ماشین را بر عکس روی زمین می گذاشت و چرخهای ماشین را می‌چرخاند . کاری که من انجام می دادم این بود که روبروی او می نشستم و ماشین را برمی داشتم و کلمات مختلف از جمله ماشین ، چرخ ، بده ، بچر خون و غیره را با او تمرین می کردم . البته 'ناگفته نماند که این کار من اوایل او را به شدت عصبانی می‌کرد ( من در این راه کتک ها خوردم ….)، اما بعدها چاره ای جز پذیرش من مزاحم نداشت . بعد از بازی با ماشین سراغ بازی دیگری می رفت مثلا" کامپیوتر ، باز من به دنبال او راه می افتادم ، و مثلا" دستم را روی موس می‌گذاشتم و از او می خواستم کلمه موس یا بده را تکرار کند .یا هنگام کار با کامپیوتر کلمات دیگری کلمات دیگری را با او تمرین می کردم .

 

خوب اکنون به ذکر نکات کلی PRT می‌پردازم .
مواردی که هنگام کار باید رعایت شود :

 

ا- جلب توجه و نگاه کودک قبل از هر سوال یا دستوری .
۲٫ سوال یا دستور باید روشن ، واضح و قابل درک برای کودک باشد .
۳٫ سوال یا دستور متناسب با فعالیت یا بازی باشد .
۴٫ پاداش باید با نوع فعالیت تناسب داشته باشد .
۵ – تکالیف جدید باید بین تکالیف یادگرفته شده( موضوعاتی که قبلا یاد گرفته ) پخش شود .
۶ – دستور یا تکلیف دارای اجزاء متعدد باشد .
۷- به هر تلاشی که کودک برای پا سخ به سؤال یا درخواست شما انجام می دهد پاداش دهید هرچند کوچک یا ناقص باشد . مثلا برای گفتن کفش بگوید ک .
۸ – برای ورود به دنیای کودک از نوبت گیری استفاده کنید . اصل نوبت گیری مهمترین اصل از اصولی است که در بالا ذکر شد از این رو توضیحات بیشتر ی در این مورد خدمتتان عرض می کنم .در مورد نکات دیگر در نوشته‌های قبل توضیحات لازم ذکر شده .
با نوبت گیری علاوه بر ورود به دنیای فرزندتان با او وارد تعامل و بازی دو طرفه می شوید .
فقط فراموش نکنید که وقتی که نوبت شماست از زمان کوتاه شروع کنید وبه تدریج زمان را ز باد کنید . مثلاً کودک در حال بازی با ماشین است ، شما به او می گوئید " حالا نوبت منه " بار اول فقط چند ثا نیه ماشین را نگه می دارید و سریع به او برمی گردانید و می گوئید " حالا نوبت توئه " .
مسئله دیگری که در مورد نوبت گیری باید رعایت کنید این است که وقتی وارد بازی می شوید با همان بازی کودک شروع کنید . حتی اگر به نظر شما بازی بیهوده ای است . مثلاً یکی از بازیهایی که پسر من انجام می داد چرخاندن CD روی زمین بود و من هم با چرخاندن CD وارد بازی او می شدم . ولی بعد از اینکه کمی بازی جلو می رفت من می توانستم بازی را تغییر می‌دادم . یا سؤالاتی می پرسیدم که باید جواب می داد تا CD را به او بدهم ، مثلا" می پرسیدم " این چپه؟ " یا " این چه رنگ یه؟ " .

امیدوارم که توضیخات کافی بوده باشد .

Scroll To Top