شما اینجا هستید: خانه » بایگانی نویسنده: صدیقه فراهانی (برگ 5)

بایگانی نویسنده: صدیقه فراهانی

اشتراک به خبردهی

اوتیسم

~~این عنوان برای خیلی ها اهمیت چندانی ندارد، اما برای من و شما که هر بار که چشممان به این کلمه می افتد بند دلمان پاره می شود، از اهمیت بسزایی برخوردار است. من می خواهم از خودم و شما بنویسم. از روزهای سختی که پشت سر گذاشتیم. از جلسات ارزیابی گرفته تا روزی که برگه ی تشخیص را دستمان دادند.

ما تنها بودیم، چون نمی خواستیم با به اشتراک گذاشتن آنچه برایمان مقدر شده بود برچسب تفاوت روی کودکانمان بزنیم. انکار می کردیم ولی به هر دری می زدیم. چون باور کرده بودیم. از دکتر متخصص و تراپیست و گفتار درمان تا درمان های طبیعی و رژیم های پیچیده ی غذایی و آزمایش خون و ژنتیک. هر روز با هزاران ایده و نظریه ضد و نقیض مواجه می شدیم و هیچ گاه نفهمیدیم چه شد که یک روز از زیر این چتر بزرگ سر در آوردیم.

ما هزاران حرف مشترک داریم و صدها تجربه ی مشترک. کودکان ما اغلب توانائی های چشمگیری دارند که زیر برچسب اوتیسم و باورهای منفی و غلط درباره ی آن پنهان شده است. ما باید حرف بزنیم تا مردم واقعیت ماجرا را بشنوند و تصویر درستی از اوتیسم داشته باشند و نباید فراموش کنیم که اوتیسم یکی از هزاران ویژگی کودک ما است، نه همه ی او.

ما اطلاعات ناقصی داریم چون جامعه بی اطلاع است. کودکان ما به درک اطرافیانشان، دوستان و جامعه بیشتر از هر چیز دیگر نیاز دارند و بی اطلاعی اجتماع از اوتیسم به خاطر کوتاهی همه کسانی‌ است که سالها از ترس برچسب خوردن کودکانشان، با صدای آهسته و هیس هیس راجع به آن حرف زدند و نُچ نُچ شنیدند. چون کودکانشان طبق نمودار روی دیوار مطب دکتر رفتار نمی کردند.

اوتیسم، تفاوت در نحوه ی عملکرد و کارکرد پیچیده ی مغز است و با وجود تحقیقات گسترده هنوز پر از مجهولاتی است که علم به نتیجه قطعی در رابطه با آن نرسیده است. نحوه ی تفکّر این افراد، مقدار پردازش ذهنی، حافظه یا توانایی نگهداری و پردازش اطلاعات، دریافت های حسی و تجربه ای که از محیط می گیرند با افراد غیر اوتیستیک متفاوت است و این تفاوت ها روی مهارت‌های اجتماعی و ارتباطی‌ آنها تاثیر می‌گذرد. بنابراین اتصال بیش از حد در مدارهای مغزی می تواند همانطور که می تواند منجر به بروز علائم اوتیسم شود، گاهی هم می تواند توجه و ادراک را تشدید کند و باعث تبلور توانایی‌های خاص شود و طبق شواهد و مطالعات بین اوتیسم و نبوغ ژن های مشترکی وجود دارد.

ما باید به کودکانمان کمک کنیم. دست در دست هم. با به اشتراک گذاشتن دانش و تجربه هایمان. ما تنها نیستیم ولی تنها مانده ایم. از ترس قضاوت افرادی که نقشی در زندگی ما نخواهند داشت. ما باید به خودمان، به کودکانمان و به جامعه ی ایرانی مان احترام به تفاوت را یادآور شویم.

ما به زودی در بنیاد پریا که تنها کامیونیتی ایرانی ثبت شده در جهان است گردهمایی خواهیم داشت. با حضور شما که به احترام تفاوت فرزندتان با افتخار ایستاده اید. به خاطر این فرشته های زمینی که یکی از قشنگ ترین ویژگی هایشان این است که هرگز دروغ نمی گویند.

به خاطر خودمان و کودکانمان و سفر پیچیده و منحصر به فردی که پیش روی هر کدام از ما است، باید صدای اوتیسم بود برای هموار کردن راه.

نویسنده : نغمه افشین جاه

منبع :
http://www.shahrvand.com/archives/47195

نکاتی در مورد PRT

 

images8XQDDYZ6
ما در عزیزی که فرزند ۱۷ ساله دارای اوتیسم دارند توضیحات بیشتری در مورد pRT خواستند .
الهام جان من تجربه کار با بچه‌های زیر ده دوازده سال رو دارم ، و به نظرم PRT هم بیشتر برای این سنین کاربرد داره ، چون بچه‌ها در سنین پائین آموزش گریزی دارند و مقاومت شدید نسبت به کلاس درس و آموزش رسمی . و ویژگی PRT اینه که بچه رو دور می زنه و آموزش رو در قالب بازی ارائه می ده . ضمن اینکه انتخاب بازی و مکان بازی هم با کودک است . مثلاً در آموزشهای رایج ایران ما می بینیم که بچه باید در یک اتاق دربسته روی یک صندلی بنشیند و به عنوان مثال کارتهای آموزش رنگ را یاد بگیرد ، اما آموزش رنگ در PRT بسته به سلیقه هر کودک متفاوت است ، کودکی که مثلا" به ماشین علاقه دارد با رنگهای مختلف ماشین ، و کودکی که به بادکنک علاقه دارد با بادکنک ، کسی که به نقاشی علاقه مند است با مدادرنگی و الی آخر . این کار بخصوص برای افراد اوتیستک که در تعمیم دادن مشکل دارند خیلی ضروری است . شاید کودک بتواند کارت زرد را یاد بگیرد ولی مهم این است که در زندگی واقعی بتواند اشیاء زرد را تشخیص دهد . ضمن اینکه در این روش چون آموزشهای مختلف با وسایل و بازیهای مورد علاقه کودکان انجام می شود ، انگیزه را در آنها بالا می برد و باز همانطور که می د ا نید مشکل جدی این کود کان پائین بود انگیزه است .
مهمترین اصل در PRT این است که ابتدا با بازیهای مورد علاقه کودک انگیزه را در او بالا برد و در این زمان به او آموزش داد . زمان خمود گی و بی علاقه گى ، کودک چیزی یاد نخواهد گرفت .
یکی دیگر از ویژگیهای خوب PRT وارد کردن پدر و مادر در روند درمان است . در روشهایی که والدین صرفاً چند جلسه در هفته فرزندشان را به کلاس می برند و خودشان بیرون از کلاس می نشینند ، عملا" بسیاری از موقعیتهای طلایى آموزش را از دست می دهند . چرا که موقعیتهای آموزش در زندگی روزمره خیلی بیشتر از کلاس است و همه چیز به شکل طبیعی است . یک مثال برای شما بزنم ، پسر من به لباسشویی علاقه فوق‌العاده‌ای دارد ، تقریباً ۶ سال پیش که هنوز چند کلمه بیشتر نمی‌گفت برای روشن کردن لباسشویی من عرشإ رو صدا می زدم ، لباسها رو توی یه سبد می ریختم ، سبد رو دست خودم می گرفتم ، دونه دونه لباسها رو در می او ردم و بهش نشون می دادم ، بعد از اینکه عرشیا اسم اون لباس رو می گفت لباس رو بهش می دادم بندازه توى لباسشویی . بعدها آموزشهای دیگه مثل رنگ لباسها ، مفاهیم کوچک و بزرگ ، مالکیت (مثلا" :این جوراب کیه ؟ ) و جملات پیچیده را با همین لباسشویی به او یاد دادم . با همزن ، جاروبرقی و وسایل دیگه آموزشهای مشابه داشت .
برای اجتماعی کردن این بچه‌ها که سوال کردید باید بگم که جزء کارهای خیلی سخت و زمانبره ، چرا که همکاری اطرافیان و دوستان رو می طلبه ، و ما با ید شرایط فرزند مون رو برای اطرافیانمون توضیح بدیم و اونها رو تو این زمینه فعال کنیم . ما هم باید اونها رو تو اجتماعات مختلف با خودمون ببریم .
خوب فکر می کنم فعلا" همین مقدار بس باشه .

خاطرات لیلا

با درود فراوان
حدودا چهار سال پیش یعنی زمانی که پسرم دانیال دو سال و نیم داشت پی به برخی رفتارهای خاص از قبیل : بی توجهی در مقابل صدا زدنش , تماس چشمی ضعیف , بی توجهی به چیزهایی که می خواستم به او یاد بدهم , حرکات تکراری و ایجاد اصوات نامفهوم از طرف او …
مرا بر آن داشت تا موضوع را پیگیری کنم .
روزی به طور خیلی اتفاقی یک تکه روزنامه توجه مرا به خود جلب کرد ! یک سطر کوچک با توضیحات بسیار کم و ناقص در مورد ” اتیسم ” … که برای منِ سرگردان و کم تجربه ء آن روز , یک دنیا بود , پر از تمام آن سوالاتی که ذهن مرا درگیر خود کرده بود و برایشان دلیلی نمی شناختم . آن تکه روزنامه با متن نوشته شده بر آن آیینه ای بود که دانیال کوچک را به تصویر می کشید و من غرق اشک و دلشوره ولی مصمم تر از همیشه مترصد پیگیری این موضوع شدم.
رفت و آمدهای مکرر نزد متخصصین مختلف در تهران و پاسخ های گاها عجیب و مایوس کننده …
تا اینکه تشخیص نهایی داده شد . اینها برای منِ مضطرب کافی نبود پس پیگیری بیشتر را از طریق مطالعه کتب مختلف از سر گرفتم .
تا زمانی که در ایران بودم موفق شدم حدودا بیست ساعت گفتار درمانی ,رفتار درمانی و بازی درمانی در فواصل مختلف زمانی برای دانیال عزیز بگیرم تا اینکه خداوند ما را به استرالیا منتقل کرد . خداوند عزیز و مهربانم را شاکرم که به لطف او و کمک های مدرسین و مسولین محترم امروز دانیال تحت درمان های خوبی قرار دارد , هر چند که همچنان مشکلات بسیار زیادی وجود دارد و ادامه این مسیر قدرتی عظیم و فولادین می طلبد .
هدف از این متن ایجاد ارتباط با شما عزیزان و سروران و همچنین تشکر ویژه از مربی عزیز پسرم خانوم نازنین که نام فامیل ایشان را متاسفانه فراموش کردم است .
در سایه خداوند مهربان شاد و پر قدرت باشید .

آنسوی اتیسم

20140626_162100

اتیسم ، کلمه ای که تا ۷ سال پیش حتی یک بار هم به گوشم نخورده بود وحالا تمام زندگیم را پر کرده، به زندگیم جهت داده،معنا بخشیده و مسیر زندگیم را به سمت و سویی دیگر برده. وقتی پسرم دو ساله بود من در متنهای تئوری ذهن که آن زمان مطالعه می کردم برای اولین بار به کلمه اتیسم برخوردم وقتى در اینترنت جستجو کردم متوجه شدم عرشیا از ده علامتی که برای اتیسم گفته شده بود تقریباً پنج علامت را داشت. قبل از آن هم مرکز بهداشت گفته بودند که فعالیتش زیاد است وتوصیه کردند او را به ژیمناستیک ببریم،علاوه براینها کلام هم نداشت . هر چند حرف نزدنش. در ابتدا خیلی ما را نگران نمى کرد . چون وقتی یکساله بود و ما به هلند رفتىیم چند کلمه ای می‌گفت و بعداً همان چند کلمه هم قطع شد . همین موضوع ، ما والبته دکترها را به اشتباه انداخت که تصور کنیم به علت مواجه شدن با سه زبان انگلیسی، هلندی و فارسی دچار شوک زبانی شده است . خلاصه همه این عوامل ما را به سمت اتیسم هدایت کرد .

کودکی که ما کاملاً سالم تصور می کردیم دارای اتیسم بود ، اختلالی که گفته می شد درمان ندارد و همه عمر با فرد همراه است . پذیرش چنین مسئله‌ای بسیار دردناک و زمانبر بود . ما به سرعت مراحل ارزیابی وتشخیص و سپس درمان راشروع کردیم . ما را به مرکز PRT ارجاع دادند.PRT روش جدیدی بود که ۲ سال بود در هلند اجرا می شد .این روش را آقا و خانم کوگل در دانشگاه سانتا باربارا کالیفرنیا ابداع کرده بودند . کارPRT با عرشیا شروع شد. اما چون ما می خواستیم عرشیا به زبان فارسی صحبت کند و آنها مربی فارسی زبان نداشتند ، مربى ، کار را به ما آموزش می داد و خود ما مستقیم با عرشیا کار می کردیم .همین باعث شد که من ساعات زیادی در خانه با او کار کنم و محدود به ساعتهای کلاس که ۳ روز در هفته بود نشوم . شروع کار خیلی مأیوس کننده بود. یک ماه و نیم طول کشید تا اولین کلمه را ادا کند . شادی من در آن لحظه ، فراموش نشدنی و غیر قابل توصیف بود. شکسته شدن سکوت تقریباً ۲ ساله او انرژی مضاعفی به من داد . هرچند با ادای ناقص کلمه روشن (که او، "دوش" ، ادا کرد). ولی به سرعت به تعداد کلمات اضافه می شد.من همه کلمات را یادداشت می کردم که یادم نرود و با او تمرین می کردم .هر کلمه یک بسته انرژی بود که در وجود من آزاد می شد. وقتی کلمات تقریباً به ۲۰ عدد رسید ، عبارات دو کلمه‌ای را شروع کردیم وبعد از آن جملات کوتاه. با گفتن همین کلمات و جملات محدود متوجه شدم که عرشیا حافظه دیداری و شنیداری خارق العاده‌ای دارد . فهمیدم که اشعار زیادی را حفظ کرده. آدرس جاهایی که با هم رفتیم را باجزئیات می داند . چهره افراد را خوب به خاطر سپرده . با همان چند کلمه‌ای که یاد گرفت حس کردم فشار زیادی از روی او برداشته شد، جیغ زدنها و عصبی شدنش کمتر شد، چون آن زمان زودعصبی می شد جیغ می زد ، ما را کتک می زد ، چنگ می زد . خودش را می زد سرش را به زمین ، دیوار و شیشه میکوبید .گاهی ظروف و وسایل شکستنی را پرتاب می‌کرد .که خیلی ازاین رفتارها و خشونتها به این دلیل بود که نمی توانست خواسته های خودش رو بیان کند . چنانچه اکنون که می تواند خواسته‌هایش را بیان کند، خبری از آن رفتارها نیست فقط گاهی مثل همه  عصبانی می شود که طبیعی است.

 

نکته‌ای که در مورد علائم اتیسم وجود دارد این است که همه علائم یکباره ظاهر نمی شود بلکه دوره ای است . بعضی علائم دوره کوتاهی دارند وبعضی طولانی‌تر . از علائمی که آن زمان داشت انجام کارهای تکراری بود ، مثلا اگر من مانعش نمی شدم ساعتها بک سی دی را روی زمین می چرخاند که الان خیلی کم شده . علامت دیگر علاقه و حساسیت عجیبش به لباسشویی بود که البته هنوز هم هست فقط کمی کمتر شده ، صدای حارو برقی و وسایل برقی پر سر و صدا او را آزار می دهد . علاقه به پنکه ، هواکش و هر چیز چرخان از علائم دیگر بود . تقریبا در سن ۵ سالگی علاقه عحیبی به انواع بوها پیدا کرد ،در این زمان ما به ایران برگشته بودیم ، مکان مورد علاقه اش  عطاریها یا بخش عرقیجات فروشگاهها بود . سالن پذیرایی ما تبدیل شده بود به عطاری ، تقریبا از همه انواع عرقیجات در منزل داشتیم ، عرقیحات را جلو مبل پذیرایی ردیف کرده بود و روزانه آنها را باز و بو می کرد ، که البته مو قعیتی بود برای آموزش ، ما همه نوشته های روی شیشه را به او آموزش داده بودیم و می توانست همه را بخواند . شیشه ها را به ترتیب خاصی چیده بود و با وجود اینکه تعداد شیشه ها خیلی زیاد بود اگر آنها را جایجا می کردیم متوحه می شد و آنها را به و ضعیت قبلش بر می گرداند . این وضعیت به علت نظم وسواسی است که افراد دارای اتیسم دارند ، و در بعضی آنقدر شدید است که این به هم زدن نظم ، آنها را به شدت به هم می ریزد ، چیزی که در فیلم مرد بارانی دیده می شود  .
وقتی دوره اقامتمان در هلند به پایان رسید و ما به ایران برگشتیم ، تقریباً
۴ سال و 4 ماهه بود، مشکل ما در ایران این بود که روش رایج درمان ، ABA بود که با روش PRT که با عرشیا کار شده بود تعارض داشت. بنابراین بار سنگین درمان باز هم بر دوش من افتاد. و باید کار آموزش را ادامه می دادم . کار دیگری که در ایران انجام دادم ترجمه مطالبی بود در باره PRT که از هلند برای مطالعه خودم برده بودم . یک سری جزوه بود که مرکز PRT هلند به سفارش ما از دانشگاه سانتاباربارا تهیه کرده بود، چاپ این کتاب در ایران با استقبال خوبی مواجه شد و الان به چاپ چهارم رسیده . پس از چاپ کتاب در کلینیک ذهن زیبا روش PRT را راه اندازی کردیم . در همان کلینیک برای عرشیا کلاسهای کاردرمانی و گفتاردرمانی گذاشتیم .

 الان حدود ۲ سال است که در نیویورک هستیم . و عرشیا کلاس دوم ابتدایی است . خوشبختانه اینجا مدارس اتیسم از مدارس عادی جدا نیست . هرچند کلاسهای جدا دارند ،اما زمان ناهار یا مراسم دیگر، با بچه‌های عادی هستند . کلاس عرشیا ۵ دانش آموز و ۴ معلم دارد . کلاسهای کاردرمانی و گفتار هم دارند . همه خدمات هم رایگان است به علاوه سرویس ویژه رایگان . علاوه بر اینها ما خارج از مدرسه کلاسهایی در یک کلینیک برایش گرفته ایم که باز هم تحت پوشش بیمه است و رایگان .
به امید روزی که در ایران هم چنین خدماتی داشته باشیم و خانواده های درگیر با اتیسم فقط دغدغه فرزندشان را داشته باشند نه هزینه کمرشکن کلاسهای متعدد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

درون مغزاوتیستیک :تحقیقات جدید باورهای رایج را به چالش می‌کشد

درون مغزاوتیستیک :تحقیقات جدید باورهای رایج را به چالش می‌کشد
درمطالعات  ، ارتباطهای عصبی ببشتر دیده می شود نه کمتر
هفتم نوامبر ۲۰۱۳٫
مغز افراداوتیستیک تعداد ارتبا طهای بیشتری نسبت به افراد عادی دارند ، وطبق دوتحقیق جدید این موضوع مى تواند دلیلی برمشکلات اجتماعی این کودکان باشد.
پژوهشگر این مطالعات که درهفتم نوامبردرمجله گزارشهای سلول   .
کاستوب سوپکار از دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد ،در یک مجله خبری گفت : مطالعه ما نشانگر یکی از داغترین مسائل در تحقیقات اوتیسم است . سوپکار وهمکارش وینود منون با استفاده از مجموعه عکسهای زیادی از مغزکودکان دریافتند که مغز کودکان اوتیستیک دارای ارتباطهای بسیاری هستند وآنها با تعداد بالایی از ارتباطها، شدیدترین اختلالات اجتماعی را دارند.
در مطالعه دوم، رالف- اکسل مولر و همکا رانش دردانشگاه سن دیه‌گو درمغز کودکان ده تا بیست سال مخصوصاً در منطقه کنترل بینایی ، ارتباطهای بیش از حد را پیدا کردند . آنها همچنین دریافتند که شدت نشانه های اوتیسم به تعداد ارتبا طها ى عصبی مربوط است
مولر در انتشار  اخبار گفت: یافته های ما وضعیت خاص سیستم بینایی در کودکان دا رای نشانه های شدید تر را مورد تا بید قرار می دهد.
اواضافه کرد :  اندازگیری سطوح ارتباطی در ا ین منطقه از مغز می تواند در تشخیص اوتیسم ، که هم اکنون متکی بر شاخصهای رفتاری است. مفید باشد.
سوپکارو منون گفتند که عدم توازن در فعالیت مدار مغزی همچنین در صرع نیز دیده شده است که ممکن است در توضیح ا ینکه چرا بسیاری از کود کان دارای اوتیسم همچنین دا رای صرع نیز می باشند کمک نماید.
نتیجه‌ای که از این مشاهدات می توان گرفت این است که چندان بعید نخواهد بود که داروهای موجود در درمان صرع  بتواند به شکل بالقوه در درمان اوتیسم مفید باشد.

 

منبع :

http://consumer.healthday.com/cognitive-and-neurological-health-information-26/autism-news-51/inside-the-autistic-brain-new-research-challenges-current-beliefs-681800.html

داستان سینا از زبان مادرش

 

 

تا حدود یک سالگی، همه چیز سینا طبیعی به نظر می رسید، اما به تدریج، عدم توجه او به محیط دور و بر و اطرافیانش، سکوت دائمی او، اشاره نکردنش به چیزهایی که معمولا برای بچه های این سن جالب است، و تمرکز طولانی مدت و غیر طبیعی او به بعضی چیزها از جمله ورق زدن بی وقفه مجله یا کاتالوگ یک فروشگاه، اینکه در آن سن من و پدرش را هیچگاه صدا نمی زد، و بیش از همه اینکه هیچوقت چیزی از ما طلب نمی‌کرد، همگی این حس را به ما می داد که سینا با بقیه هم‌سالانش متفاوت است. با این وجود شاید خودمان را گول می زدیم که به هر حال بچه‌ها همه به نوعی با هم متفاوتند، شاید نیازهایش را به کمک خواهرش برآورده می‌کند، پسرها دیر به حرف زدن می افتند… و دکتر عمومی هم به نوعی این توجیه ها را تایید می‌کرد.

بیشتر بخوانید »

ارتباط شگفت آور سرطان و اوتیسم

محققان در یک کشف تعجب آور دریافتند دو شرایط به ظاهر نامرتبط – اوتیسم و سرطان – به طور غیر منتظره همگرا هستند. برخی از افراد مبتلا به اوتیسم دارای ژن سرطان یا تومور هستند که باعث اختلال و جهش در مغز آنها می شود .

ده درصد از کودکان مبتلا به جهش در ژنی به نام PTEN ، که موجب بروز سرطان سینه، روده بزرگ ، تیروئید و سایر اعضای بدن می شود به اوتیسم مبتلا هستند . همینطور حدود نیمی از کودکان مبتلا به جهش های ژنی که می تواند به برخی از انواع سرطان مغز و سرطان کلیه و تومور بزرگ در اندام های متعدد از جمله مغز منجر شود نیز مبتلا به اوتیسم هستند.
که این نسبت چند برابر نرخ اوتیسم در جمعیت عمومی است .

اوان اچلر ، استاد علوم ژنوم در دانشگاه واشنگتن، در مورد همگرایی میگوید: “این وهم آور است!! “.
او و دیگر محققان هشدار می دهند که این یافته ها به تنها از بخش کوچکی از افراد مبتلا به اوتیسم بدست آمده است و در اغلب موارد ، علت یک راز باقی مانده است.

اما محققان می گویند این یافته ها بسیار جالب هستند اما با توجه به اینکه هیچ کدام از حیوانات به طور طبیعی دارای اوتیسم نمی باشد، هیچ راهی برای تجزیه و تحلیل آنچه ممکن است در جریان رشد مغز باعث ایجاد اوتیسم شود وجود ندارد. این ارتباط به تازگی کشف شده و دانشمندان را قادر ساخته است تا بسیاری از اختلال انسان را با مهندسی ژنتیکی موش های آزمایشگاهی شبیه سازی کنند.

و این مطلب ما را به سوی اولین تلاشهای بالینی به منظور یک درمان برای کودکان مبتلا به اوتیسم ، با استفاده از داروهای تومورهایی با اساس ژنتیکی یکسان پیش می برد.

ریچارد اوینگ از نشویل،۱۰ ساله که دارای یک شکل دیگری از اوتیسم ناشی از یک ژن تومور زا است، از جمله کسانی می باشد که در این مطالعه جدید مورد تحقیق قرار گرفته است.
پدر و مادر او ، الکساندرا و ریک اوینگ ، می دانند که او در معرض خطر تومور در مغز، قلب ، کلیه، پوست و چشم قرار دارد .

همه موافق این قضیه که این کشف امیدوار کننده است نیستند. استیون مک کارول ، متخصص ژنتیک در دانشگاه هاروارد ، اشاره می کند که کودکان مبتلا به اوتیسم با جهش در ژن سرطان، مغز بسیار درگیری دارند. اوتیسم در این کودکان می تواند باعث ظهور نقص در عملکرد کلی مغزشود . او افزود :” این واقعیت که اوتیسم یکی از مشکلات عصبی است که در این بیماران بوجود می آید، لزوماً هیچ چیزی قطعی در مورد کسری های اجتماعی و زبانی خاص کودکان مبتلا به اوتیسم را تشریح نمی کند . ”

اما دانشمندان دیگری که در این تحقیق شرکت نکرده اند عقیده دارند که این پروژه در حال تغییر دادن ذهنیت آنها از اوتیسم و چگونگی پیشرفت آن است. مانند سرطان، اوتیسم نیز می تواند به رشد کنترل نشده سلول های درگیر عصبی در مغز بیانجامد.

جاناتان سبات ، رئیس مرکز ژنومیک مولکولی بیماری های عصبی در دانشگاه کالیفرنیا ، توصیف تشابه بین سرطان و اوتیسم را بسیار غیر طبیعی می داند.

” ما این مشکل را حل نکرده ایم ، ما فقط کمی موفق به حل بخش کوچکی از این معما شده ایم ،اما این بخش کوچک حل شده ما بسیار امید بخش است. ”

دکتر کاریس انگ، متخصص ژنتیک سرطان در کلینیک کلیولند ، برای اولین بار متوجه بروز شگفت آور اوتیسم در کودکانی که والدین آنها جهش PTEN داشته اند شد. او کشف کرد که میزان اوتیسم در این کودکان ۱۰ درصد است ، در حدود ۱۰ برابر آنچه که در کودکان معمولی انتظار می رود.

در همان زمان ، محققان دریافتند که اختلال ژنتیکی دیگری نیز به احتمال زیاد منجر به اوتیسم می شود. این اختلال ، توبروس اسکلروسیس نام دارد و خطر ابتلا به سرطان کلیه و نوعی از سرطان مغز را افزایش می دهد . نیمی از مبتلایان به این اختلال مبتلا به اوتیسم هستند !!

اگر چه ژن توبروس اسکلروسیس وPTEN یکی نیستند، ولی آنها بخشی از یک شبکه واحد از ژن هایی هستند که باعث توقف در رشد سلول ها می شوند. غیر فعال کردن PTEN و یا یکی از ژنهای توبروس اسکلروسیس باعث کاهش این توقف می شود. یکی از نتایج این ناهنجاریها می تواند به سرطان و یا تومور منجر شود و یکی دیگر می تواند باعث ارتباطات غیر طبیعی رشته های عصبی در مغز و ایجاد اوتیسم شود.

دکتر مصطفی ساهین از بیمارستان کودکان بوستون تصمیم گرفته تا بیازماید که آیا داروهای مورد استفاده در درمان تومورهای ناشی از جهش های ژن توبروس اسکلروز همچنین میتوانند اوتیسم در افراد با همان ژن های جهش یافته را درمان کنند یا خیر ؟

او با موش های آزمایشگاهی شروع کرد ، و ژن های توبروس اسکروسیس واقع در ناحیه مغزی آنها را فعال کرد. رشته های عصبی در مغز حیوانات رشد شدید داشتند، و موش رفتارهای غیر معمول، شبیه اوتیسم را بروز دادند. آنها حرکات تکراری داشتند و خود را به طور مداوم و مرتب تکان می دادند . و بر خلاف موش نرمال که همنوعان خود را به یک شی بی جان ترجیح می دهند ، این موش ها به یک فنجان پلاستیکی گرایش بیشتری داشتند.

اما راپامایسین ، که ژن اسکلروسیس را مورد هدف قرار می دهد و پروتئینی خاص را در تقسیم سلولی غیرفعال می کند، وضعیت موشها را تغییر داد . آنها دیگر خود را تکان نمی دادند و دیگر دوستدار فنجان های پلاستیکی به اندازه یک موش زنده نبودند. موشها در آزمون های یادگیری و حافظه بهتر عمل کردند، و رشد رشته های عصبی در مغز آنها کنترل شد. حالا دکتر ساهین یک داروی مشابه را ارائه می دهد ، everolimus ، دارویی برای کودکان مبتلا به اوتیسم ، برای انکه بتوانند توانایی های ذهنی خود را بهبود بخشند .
هر کودک این دارو را به مدت شش ماه مصرف می کند و بر این اساس این مطالعه قرار است در دسامبر ۲۰۱۴ به پایان برسد.

در حالی که دکتر انگ مطالعه خود را با جهش های ژن سرطان آغاز کرده و ارتباط آن را با اوتیسم یافته است، دکتر ایچلر ، از دانشگاه واشنگتن ، سنجش خود را با مطالعه بیماران مبتلا به اوتیسم آغاز کرده و ارتباط آن را با ژن سرطان پیدا کرده است.

این سنجش بر روی ۲۰۹ خانواده دارای فرزند مبتلا به اوتیسم انجام شده است و با تمرکز بر آنچه وی آن را «اوتیسم ناگهانی» می خواند پیش می رود.

http://www.nytimes.com/2013/08/13/health/autisms-unexpected-link-to-cancer-gene.html?pagewanted=1&_r=3&ref=science&fb_source=message

 

گرد آورنده : میثم  بجنوردی

 

اردواج من و مایک

 

شو هرم مایک درسن ۴۱ سالگی تشخیص آ سپرگر داده شد من همیشه می دا نستم او آسپرگر دارد. از و قتی که دوازده سال پیش درمدرسه‌ای که زبان انگلیسی یاد می گرفتم با او ملاقات کردم . دا نشکده زبان او را تحت حمایت ما قرار داده بود . اوما را متعجب می کرد  یک مرد کاملاً باهوش و نجیب . ا و نفردوم در بازی شطرنج در منطقه بود. من مجذوب او شده بودم واضح بود که او کمی عجیب بود . از یکی از دوستانم که روانشناسی تدریس می کرد پرسیدم که او در این مورد چه فکر می‌کند . او مطالبی در مورد آسپرگر به من داد وگفت اینرا بخوان از آن زمان من چند کودک با این سندرم را تشخیص وبه او ا رجاع داده ام . پس دوستم آنروز به بیشتر از یک فرد کمک کرد . من و ما یک چند بار با هم بیرون رفتیم , سینما،بازی اطلاعات عمومی ( ما عالی بودیم ) ومن او را در مسابقه شطرنج ( بزرگترین کنفرانس آسپر گر در جهان) همر ا هی می کر دم
از آن زمان او دوست وشریک من بود و از د و سال پیش همسر من است . زندگی با مایک هرگز خسته کننده نیست. البته نمی خواهم بگویم آسان است . قبل از تشخیص اخیر من مقاله‌ای نوشتم که شوهر من آ سپرگر است ، یا من با خودخواه ترین مردجهان ازدواج کرده ام ؟ اما همه مطالب آن مقاله شوخی بود .
ا وهنوزعجیب است, اما این موضوع باعث خنده من می شود و ما یکدیگر را دوست داریم . بله آ سپرگر او مشکلا تی را در زندگی کاری او به وجود می آورد . ما اکنون ا ز یک مسیر تقریبا دشوارعبور می‌کنیم اما ماندگا ریم مابا هم هستیم و بهترین دوست یکدیگریم .
پسر من(از ازدواج اولم ) بایک زن دوست دا شتنی که با بزرگسالان ناتوان کارمی‌کند نامزدکرده . او از همان ا بتدا وضعیت ما یک را تشخیص داد پس خانواده من پشتیبان او هستند . دوستان من، دوستان او هستند . زیرا اورا پذیر فته اند . وقتی او کارهای عجیب و گستاخانه می‌کند آنها به من نگاه می‌کنند ولبخندی از سر دا نایى می زنند. ملاقات ، ازدواج و بودن با ما یک زندگی مرا غنی کرد
به علت بهتر بود نش یا آ سپرگر بودنش، کدام ؟ ؟ ؟ ؟

دل نوشته های من

۴ سال پیش ما به همراه برادر هام شام رفته بودیم پارک پرواز . همه تو آلاچیق نشسته بودن دور هم ومن طبق معمول دنبال عرشیا می دویدم ، چون خیلی بیش فعال بود و یه جا بند نمی شد . چون تقریباً آخر شب بود و من خسته بودم واز اینکه نمی تونستم کنار برادر هام باشم وخیلی چیز ای دیگه ، خیلی دلم برای خودم سوخت ، یه آه از ته دل کشیدم وگفتم ای خدا چرا این کار و با من کردی . تو همین درماندگیم یه پدری رو دیدم که پسر معلول تقریباً ۱۰ ساله ای رو بغل کرده بود و راه می رفت ( حالا بگذریم از اینکه چرا باید اقتصاد و فرهنگ کشور مون اینقدر پایین باشه که اون پسر به جای اینکه روی ویلچر باشه باید بغل پدرش باشه ) . همون موقع گفتم خدایا شکرت که بچه ام پاهای سالم داره و می تونه با این سرعت بدوه .

خانم ش

پسرمن cp quadriplegia و GMFS IVست خیلی خوب حرف می زنه حافظه کلامی خیلی خوبی داره زبان انگلیسی رو بعد از شش ماه مدرسه رفتن در استرالیا به خوبی می فهمه و حرف می زنه کلا همه از همون پنج ماهگی اعتقاد دارن که علیرغم مشکلات حرکتی بسیار شدید هوش بالایی داره ولی وقتی به اموزش اکادمیک میرسیم نظرها عوض میشه مخصوصا درک مفاهیم اعداد و ریاضی ، و کلا مواردی که نیاز به تمرکز چشمی داره

البته مواردی هم هست که کل حرفهای منو نقض می کنه پسرم عاشق دیوانه وار کامپیوتر و ایپد و موبایل و…هرگونه وسیله دیجیتاله کافیه یکبار جلوش یه کارو انجام بدین با همون چشمهایی که موقع خوندن کلمات زمین و اسمونو نگاه می کنن و روی کلمه ثایت نمی مونن یکبار نگاه می کنه و بعد می بینم که خودش به راحتی اونکارو انجام میده
حتی مواردی رو روی موبایل من کشف می کنه که من خودم هم بلد نیستم و به من یاد میده!

به نظر خود من مهمترین مساله اینه که هرگز تجربیات حرکتی و حسی کودکان دیگر رو نداشته و دوم اینکه دوز بالای داروهای تشنج لعنتی که فکر کنم هر کسی رو گیج می کنه

مهمترین مشکلمون در یادگیری: مفهوم اعداد، شمارش، کلا ریاضی ، و مفاهیم علوم
( که می دونم ۱۰۰% بخاطر عدم امکان هیج مدل تجربه شخصی و لمسیه)

و ازاون مهمتر لجبازی و نخواستن……تو مدرسه کلا یه کرکره می کشه پایین و تمام مدت مات و مبهوت با دهان باز معلمها رو نگاه می کنه ازش سوال می کنن جواب نمی ده حرف نمی زنه چیزی نمی خوره ….یوقتها می فرستنش خونه می گن خسته ست خوابش میاد والا بخدا از من هم سرخال تره:)))

اوایل فرستادنمون دنبال تستهای اوتیسم و بعدش سوشیال میوتیزم و بعذش دپرشن…ولی من می دونستم هیچکدوم نیست فقط نمی خواد همین
مدرسه های اینجا هم که خوشگذرونیه مثل ایران نیست که مجبورش کنن گوش بده یا یادبگیره

ببخشید که اینقدر طولانی شد خواستم یه معرفی کرده باشم و ازتون کمک بخوام در دو مورد:
۱- یادگیری مفاهیم ریاضی و علوم
۲- مشکلات رفتاری و لجبازی

Scroll To Top